اخبار داغ

بعضی از خبرهای داغ زمان تا یه وقت فراموش نشن

اخبار داغ

بعضی از خبرهای داغ زمان تا یه وقت فراموش نشن

مناظره مکتوب مسعود رضائی و رجبعلی مزروعی/1

در روز 12 آبان 1388، یادداشتی به قلم آقای علی مزروعی تحت عنوان «استبداد مطلقه و قانون» بر روی سایت نوروز- پایگاه مجازی اطلاع‌رسانی جبهه مشارکت ایران اسلامی- قرار گرفت. چندی بعد در ذیل این یادداشت، کامنتی بدون نام به چشم خورد که نویسنده آن از سایت نوروز درخواست کرده بود با توجه به تأکید این یادداشت بر رعایت قانون، مطلب مزبور برای آقای میرحسین موسوی ارسال گردد تا به دقت مورد مطالعه ایشان واقع شود. در پاسخ به این کامنت، سایت نوروز رأساً‌ اقدام به درج توضیحی کرد.

به گزارش رجانیوز، در پاسخ به این کامنت و درخواست، سایت نوروز نوشت: «دوست عزیز! درباره مناظره باید شرایط برابر حاکم باشد، در حالی که این‌گونه نیست و شما در موضعی هستید که امنیت کامل داری اما دوستان ما بازداشت و زندانی با آن شرایط شده‌اند تا اعتراف کنند که تقلبی در انتخابات صورت نگرفته است و روشن است که در این شرایط مناظره کننده از سوی ما چه وضعی خواهد داشت.»


در پاسخ به این کامنت سایت نوروز، رضائی با ارسال کامنتی ضمن تأکید بر این نکته که با توجه به محتوای مطالب مندرج در این سایت، کاملاً واضح است که از بیان هیچ مطلبی در آن خودداری نمی‌گردد و بنابراین گردانندگان این سایت فارغ از شرایط موجود، هیچ حرف ناگفته‌ای ندارد، از آنان دعوت به عمل آورد تا با کنار گذاردن بهانه‌هایی از قبیل فقدان شرایط برابر، با انجام مناظره مکتوب موافقت به عمل آورند .

در پی ارسال این کامنت از سوی رضائی که البته امکان انعکاس نیافت، علی‌رغم آن که تیتر یادداشت‌ آقای مزروعی در صفحه نخست سایت نوروز به چشم می‌خورد اما دسترسی به اصل یادداشت و کامنت‌های ذیل آن مسدود گردید. دو روز پس از این، مجدداً امکان دسترسی به یادداشت مزبور فراهم آمد اما این بار با لینک مستقیم به سایت شخصی آقای مزروعی به صورتی که صفحه قبلی- با سرصفحه سایت نوروز و کامنت‌های ذیل آن- برداشته شده و یادداشت مزبور در قالب صفحات سایت شخصی آقای مزروعی به چشم می‌خورد..

گفتنی است رضائی اگرچه برای آغاز مناظره پیشنهاد کرد صفحه جدیدی در سایت نوروز و یا حتی سایت آقای مزروعی بدین منظور باز شود اما این پیشنهاد مورد استقبال طرف مقابل قرار نگرفت و لذا مناظره مزبور به صورت زیرنویس مطلب آقای مزروعی ادامه دارد.

آنچه در پی می‌آید، ابتدا متن یادداشت مزروعی و سپس کامنت‌های رد و بدل شده در صفحه متعلق به سایت نوروز و در ادامه، مطالب مندرج در سایت شخصی آقای مزروعی است که همچنان نیز ادامه دارد.

یادداشتی از علی مزروعی: استبداد مطلقه و قانون

نظریه پردازان برای تبیین روند تحولات تاریخی در شرق و غرب با توجه به ساختار حقیقی جوامع این دو سوی عالم تلاش وافری کرده اند که تمسک بدانها می تواند یاریگر ما در شناحت جایگاه تاریخی و وضعیت کنونی مان باشد ، به ویژه آنکه ما در یک دوران گذار سرنوشت ساز تاریخی قرار گرفته ایم و اینکه بدانیم مسیر حرکت باید به کدامین سوی باشد .

یکی از نظریه های مشهور در تبیین تفاوت روند تحولات در شرق و غرب نظریه ای است که با توجه به ساختار اجتماعی و اقتصادی در این دو قطب جغرافیایی عالم بیان می دارد که نظام های سیاسی حاکم در شرق مبتنی بودند بر " استبداد " و در غرب بر" دیکتا توری " ، و تفاوت این واژه به رغم یکسانی معنا در زبان فارسی از نظر این نظریه پردازان متفاوت است بدین معنا که از نظر آنان استبداد شرقی مبتنی بر هیچ قاعده و قانونی جز اراده سلاطین و حاکمان نبوده است اما دیکتاتوری در غرب مبتنی بر نوعی قرار داد اجتماعی بوده است که سلاطین و حاکمان بر پایه آن عمل می کرده اند و ریشه چنین تفاوتی هم برمی گردد به وضعیت نیروهای عمل کننده در این جوامع ، چراکه در جوامع شرقی قدرت حاکم قدرت بلامنازع بوده و هیچ نیروی اجتماعی در مقابلش قدرت عرض اندام نداشته است اما در جوامع غربی وجود سه نهاد دولت ، کلیسا و اشراف زمین دار بگونه ای توازن قوا را در این جوامع شکل داده و عملا دیکتاتوری حاکم را در چارچوب یک قرارداد مورد توافق این سه نیرو به جریان وامی داشته است . از اینروست که زمینه نوعی " قانونمندی " در این جوامع وجود داشته و در طی زمان بلوغ یافته است اما در جوامع شرقی شاهد فقدان چنین زمینه ای هستیم .

از میانه دوره حاکمیت قاجار بتدریج طوفانی که در غرب برای حاکمیت قانون و مردمسالاری بهمراه پیشترفت های علمی و فن آوری بسوی شرق وزیدن گرفته بود و ترکش هایش از طریق جنگ با روس و ارتباط با عثمانی ها دامن ایران را گرفته بود جرقه های آگاهی و انجام اصلاحات را در جامعه ما و در دل معدود عالمان دینی و تحصیلکرده ها زد که حاصلش در نهضت مشروطه تجمیع شد . بد نیست در اینجا متن گفتگویی را بین امین الدوله صدر اعظم و مظفرالدینشاه که در روزنامه حبل المتین چاپ شده بیاوریم :" جناب امین الدوله ما خود سبب تعلل و تامل شما را در اجرای اصلاحات می دانیم که بملاحظات اختیات مظطقه ماست . این نکته را خودمان دانسته ایم و هرگاه رضا به محدویت خود نبودیم چنین تکلیفی به شما نمی نمودیم . شما را با کمال اطمینان امر می نمائیم که با قوت قلب و استقامت رای به اصلاحات لازمه ولو آنکه منافی با اختیارات مطلقه ما باشد سریعا و آجلا بپردازید از این به بعد هیچ عذری پدیرفته نخواهد شد . ترتیب اصلاحات را بدهید ، بحضور ۀورده امضا نمائیم ." تاریخ مشروطه نوشته احمد کسروی ؛ جلد اول چاپ 1357 ؛ ص 22)

پیروزی انقلاب اسلامی در واقع بازگشت به نهضت مشروطه و قانون خواهی بود و از اینرو امام خمینی بلافاصله پس از پیروزی به انجام همه پرسی برای نظام سیاسی و تدوین قانون اساسی اقدام کرد و آنرا با رای ملت به تصویب رساند و بر اجرای آن تاکید نمود و تا زمان حیات امام به رغم شرایط جنگی این تجربه رو به کمال بود اما با برخی اصلاحات که در قانون اساسی در سال 68 انجام شد و تغییراتی که در ساختار سیاسی بوجود آمد و بدعتهایی که همچون نظارات استصوابی توسط شورای نگهبان در امر انتخابات در پیش گرفته شد بتدریج شاهد نوعی فاصله گیری از قانون اساسی به نفع " استبداد مطلقه " و تکرار چرخه تاریخی پس از مشروطه هستیم که البته ریشه چنین رخدادی را باز هم باید در عدم همخوانی ساختار حقیقی جامعه ما با قانون خواهی دانست و اینکه جامعه ما هنوز نتوانسته است پشتوانه معرفتی و ساختار نهادینی را برای تعادل و توازن بخشی به قدرت فراهم آورد . متاسفانه باید اذعان کرد با گذشت سی سال از پیروزی انقلاب اسلامی و بیش از صد سال از نهضت مشروطه وقایع اخیرپس از انتخابات حاکی از بی قانونی کامل را در اداره کشور و به ویژه در برخورد با فعالان سیاسی و مدنی و معترضان به نتیجه انتخابات و قرار گرفتن کشور در همان نقطه پیش از نهضت مشروطه است و از اینروست که جنبش سبز باید تمام تمرکز و نیرویش را متوجه قانون خواهی و اجرای همین قانون اساسی موجود کند و روی آوردن به هرخواستی دیگری ما را در مسیر تکرار همان چرخه باطلی قرار می دهد که از مشروطه تا حالا چند بار تکرار شده و به ثمر ننشسته است .

تا زمانی که حاکمیت " قانون " در ایران جاری نشود و پشتوانه های معرفتی و ساختاری آن در دل جامعه ما جای نگیرد هر تلاش و نهضت و جنبشی جز آنکه انرژی و توان انسانی و مادی ما را بهدر دهد و بازهم ما از قافله توسعه عقب اندازاد ثمری ببار نخواهد آورد و در این مقطع تاریخی ما باید آرزوی بیش از یکصد ساله ایرانیان برای رهایی از " استبداد مطلقه " را در قالب جنبش سبز قانون خواهی به ثمر رسانیم چرا که اگر حاکمیت قانون به معنای واقعی پدیرفته شود ادامه راه برای دستیابی به خواسته دیگر هموار خواهد شد و باید دانست که معبر گذر کم هزینه و پرفائده بسوی آزادی و مردمسالاری و توسعه " قانون " است و اینرا تجربه کشورهای دیگر نشان داده است . جنبش سبز هدفش باید حاکمیت قانون در این سرزمین باشد و اینکه نظام سیاسی و حاکمان جز در چارچوب قانون نباید حکومت کنند و تامین و تضمین حقوق شهروندی مندرج در قانون اساسی پایه ای ترین خواست و مطالبه این جنبش است .

مسعود رضائی :

خدمت سایت نوروز معروض می‌دارم:

1- اگر به دوره‌های قبلی انتخابات ریاست جمهوری نیز نگاه کنید، ملاحظه خواهید فرمود که رویه رهبری این بوده است که بعد از اعلام نتایج نهایی شمارش آراء از سوی وزارت کشور - در هر دوره‌ای - رهبری بلافاصله پیام تشکر و تقدیری از حضور مردم در عرصه انتخابات و نیز اعلام حمایت از رئیس جمهور منتخب صادر می‌کردند. بنابراین آنچه در این دوره اتفاق افتاد مسأله غریبی نبود. ضمن آن که توجه داشته باشید در این دوره، ساعت حدود یک و نیم بعدازظهر روز شنیه، آقای موسوی با صدور یک بیانیه تهدید آمیز، خواستار آن شد که شمارش آراء به نفع ایشان باید اعلام شود و این یک حرکت کاملاً غیراصولی و غیرقانونی بود.

2- رهبری در دیدار با خود آقای موسوی و نیز با رؤسای ستادهای انتخاباتی کاندیداها، با قاطعیت اعلام کردند که شکایات و اعتراضهایی که از طریق قانونی ابراز گردد باید با دقت مورد پیگیری قرار گیرد. بنابراین اگر آن پیام، موضع رهبری بود این دستور هم موضع و کلام رهبری بود و برای شورای نگهبان لازم‌الاجرا.

3- براستی اگر آقای موسوی ابتدا راههای قانونی را طی می‌کرد و مرحله به مرحله به همه مردم نشان می‌داد که طی کردن راه قانون، بی‌فایده است، آیا بهتر نبود؟ چرا ایشان راه قانونی را در پیش نگرفت؟ آیا دلیل این مسأله آن نبود که می‌دانست دلایلی که برای ابطال انتخابات عرضه می‌کند، بی‌پایه و مبنا هستند؟

4- از شما می‌پرسم و امیدوارم منصفانه پاسخ دهید: اگر به فرض آقای موسوی حائز اکثریت آرا شده بود و بلافاصله پس از اعلام نتایج شمارش آرا، آقای محسن رضایی بی‌ آن که شکایت و اعتراض خود را از طریق مجاری قانونی دنبال کند، خواستار ابطال انتخابات می‌شد و جمعی از هواداران او نیز در حمایت از این خواسته او، به خیابانها می‌ریختند و همان کارهایی را می‌کردند که شاهد بودیم، شما این حرف و رفتار او و هوادارانش را مورد تأیید قرار می‌دادید یا به او تاکید می‌کردید که اعتراض خود را از مجاری قانونی پیگیری کند؟ براستی چه فرقی است میان مهندس موسوی و محسن رضایی؟ آیا ما باید بر مبنای علائق خود به افراد، اظهار نظر کنیم با بر مبنای اصول منطقی و قانونی؟ مسلم بدانید اگر خواسته باشید راه نخست را در پیش بگیرید، نه تنها هیچگاه در مسیر توسعه سیاسی گام بر نخواهیم داشت بلکه چه بسا ایران هم به فنا رود و دیگر نه اثری از تاک ماند و نه از تاک‌نشان!

5- چنانچه نویسندگان محترم آن سایت مایل به مناظره قلمی در این باره باشند، اینجانب آمادگی کامل خود را بدین منظور اعلام می‌دارم. مسعود رضائی

نوروز :

دوست عزیز! در باره مناظره باید شرایط برابر حاکم باشد در حالیکه اینگونه نیست و شما در موضعی هستید که امنیت کامل داردی اما دوستان ما بازداشت و زندانی با آن شرایط شده اند تا اعتراف کنند که تقلبی در انتخابات صورت نگرفته است و روشن است که دراین شرایط مناظره کننده از سوی ما چه وضعی خواهد داشت اما در رابطه با آنچه به پاسخ قبلی ما داده اید :

1- این توجیه شما در مورد موضع رهبری قانع کننده نیست چراکه همه ما به تمایز کامل این انتخابات از انتخابات های قبلی واقف هستیم والبته دسترسی رهبری به اطلاعات مرتبط بیشتر از ماست بنابراین رهبری نمی بایست مثل انتخابات های کم مناقشه قبلی اینگونه اعلام موضع می کردند و راه را برای پیگیری قانونی بی وجه می کردند و یا حداقلش این بود که در همان پیام به پیگیری قانونی موضوع اشاره می کردند . وحتما شما بیاد دارید که موضع رهبری در نمازجمعه 29 خرداد هم تفاوت چندانی با این موضع نداشت جز آنکه بدلیل حوادث واقعه و نوعی تعارف پیگیری قانونی را توصیه کردند .

2- در مورد موضع آقای موسوی روشن است که ایشان چون خود را پبروز می دانست چنین موضعی را اتخاذ کرد و به هرحال ایشان یک طرف دعوا بود که از این موضع انتظار رسیدگی داشت .

3- در مورد اینکه اگر موسوی پیروز می شد و رضایی اعتراض می کرد بازاگر وضعیت تناسب آراء و وضعییتشان و درک عمومی از انتخابات همانند آنچه گذشت بود ما حق اعتراض را برای آقای رضایی برسمیت می شناختیم و خواستار رسیدگی به خواسته اش می شدیم البته می دانیم که چون یک چنین رخدادی در عالم خارج اتفاق نیافتاده است پاسخ ما می تواند محل مناقشه قبول با رد توسط شما باشد.

4- اما فرض که همه مدعای شما درست باشد و در انتخابات تقلب نشده و نتیجه همین باشد که اعلام شد سئوالی که قبلا مظرح کردیم و شما نادیده گرفته و جواب ندادید تکرار می کنیم اینکه چرا هنوز رای گیری تمام نشده به برخی ستادهای انتخاباتی میرحسین از سوی نیروهای امنیتی و لباس شخصی حمله شد ؟ چرا در همان روز و شب اول پس از انتخابات به خانه ها و احزاب اصلاح طلب هجوم کرده و بسیاری را بازداشت و دفتر جبهه مشارکت را پلمپ کردند؟ وچرا به مردم معترض حمله کردند و افراد را کشتند و...؟واقعا اگر احمدی نژاد رای آنهم 24 میلیون آورده بود انجام اینکار برای چه بود؟ وچرا تا حالا فعالان سیاسی را در زندان نگه داشته اند؟ دوست عزیز! در انجام اینکارها به کدام قانون حتی از نوع یاسای چنگیزش عمل شده است؟ از آموزه های شرع و اخلاق و...می گذریم . دوست عزیز! ظاهرا ما ایرانیان عادت کرده ایم تا بلا و مصیبتی برسرخودمان نیاید چشم ها و گوش هامان را ببندیم و بگوئیم انشالله گربه است ! شما برای ما روشن کنید در این کشور به کدام قانون عمل می شود؟ اگر حاکمان خود را در شرایط عادی ملزم به رعایت قانون نشان دهند شرط نیست بلکه آنان باید در شرایط بحرانی به خصوص در رابطه با مخالغان و منتقدان خود این پایبندی را نشان دهند. آیا همه باید فرزند مقامی باشند که کشته شدنش با آن وضع فجیع در کهریزک اعتراض رهبری و دستور بستن آنرا بدهد. ما نمی دانیم شما چقدر در جریان بازداشت افراد بیگناهی هستید که در حوادث پس از انتخابات بازداشت وزندانی با اعمال شاقه شده اند؟ آیا اینها ظلم نیست؟ وایا اینها خود نشاندهنده انحراف و تقلب نیست ؟ وآیا... .

از این زمان به بعد مطلب یادداشت و نظرات ثبت شده ذیل آن از سایت نوروز حذف و پیوندی به سایت شخصی آقای مزروعی برقرار شده است و بحث در سایت شخصی ایشان ادامه دارد.

مسعود رضائی :

با سلام خدمت سردبیر محترم سایت نوروز و جناب آقای علی مزروعی

مشاهده صفحه حاضر به جای صفحه پیشین که حاوی نظرات تبادل شده میان اینجانب و مسئولان محترم آن سایت بود، باعث بسی تعجب شد! و این سوال را به صورت جدی‌تری در ذهن بنده برانگیخت که علت پرهیز و گریز شما از مناظره مکتوب پیرامون یکی از مهمترین مسائل سیاسی کشور چیست؟ آیا شما راهی بهتر برای روشن شدن افکار عمومی درباره مسأله انتخابات ریاست جمهوری و حواشی آن می‌توانید بیابید؟ چرا به جای پیمودن این مسیر عقلانی و منطقی، تمام سعی خود را در راه برانگیختن امواج احساسات در جامعه مصروف می‌دارید؟ فکر می‌کنید انتهای راهی که در پیش گرفته‌اید به کجا می‌انجامد؟ ما می‌توانیم در قالب یک سلسله مناظره مکتوب،‌ به تمامی مسائل ریز و درشتی که این روزها ذهن و فکر جامعه را به خود مشغول داشته است بپردازیم و به جای هیجان آفرینی‌های بی‌فرجام یا بدفرجام، گام در مسیر روشنگری بگذاریم. بااحترام: مسعود رضائی

مزروعی :

باسلام ، منهم از دیدن این پیام در اینجا تعجب کردم و اینکه چرا شما مرا مخاطب قرار داده اید ؟ ظاهرا این جابجایی بدلیل اینکه مطلب مرا از بخش اخبار به بخش مقالات سایت نوروز انتقال و به وبلاکم لینک داده شده است اتفاق افتاده و شما را به این مسیر کشانده است . من فکر می کنم پاسخ شما داده شده است و آن اینکه بهترین راه برای روشن شدن افکار عمومی در باره مساله انتخابات ریاست جمهوری و حواشی آن مناظره بیت طرفیت منازعه بعنی نامزدهای معترض و مسئولان برگزاری انتخابات یا نمایندگان آنها در صدا و سیما و عرصه عمومی است چراکه موضوع متوجه اینهاست و نمی دانم من وشما در این میان چه بحثی می توانیم بکنیم چرا که شما هیچگونه مسئولیتی در قبال برگزاری انتخابات درست یا نادرست نداشته اید .البته مسئله اصلی در انتخابات همان بحث تقلب است که چون تکلیفش روشن نشده به مسائل ریز و درشت دیگرکشیده شده است و طبعا تا اصل این موضوع حل نشود بحث کردن پیرامون مسائل ریز و درشت دیگر وفت تلف کردن است فائده ای ندارد .در مورد امواج احساسات وهیجان آفرینی و...اینرا در مرد همه طرفها می توان گفت و چون معباری برای اندازه گیری و اثبات یا نفی اینگونه مدعاها وجود ندارم از آن می گذرم . هر چند خطاب شما درمورد مناظره متوجه مسئولان سایت نوروز است و بنظرم آنها بروشنی پاسخ شما داده اند و به ویژه از شما خواسته اند جایگاهتان را به عنوان طرف مناظره و نسبتان را با مسئولان برگزاری انتخابات روشن کنید چراکه از آداب اولیه هر مناظره تعیین جایگاه و مسئولیت مناظره کنندگان در جغرافیای موضوع مناظره است ، و ایضا موضعتان را راجع به برخی حوادث پیش و پس از انتخابات که از شما سئوال شده است به عنوان مدخلی برای مناظره معلوم داربد که تاکنون پاسخ نداده اید و با نادیده این موضوع ما را به گریز از مناظره متهم کرده اید که طبعا مسئولان سایت پس از پاسخ شما اعلام نظر خواهند کرد اما بنده با اینکه در شرایط مساعدی بدلیل حوادث پس از انتخابات بسرنمی برم گریر از مناظره راجع به مسائل سیاس و افتصادی کشور( بجزمساله تقلب در انتخابات که همن موضع دوستانم را دارم ) ندارم و اگر شما صورت مسائل را عرضه دارید آنگاه می توان در باره موضوع یا موضاعاتی تغاهم و مناظره مکتوب کرد و البته امیدوارم فضایی فراهم شود که یشود اینگونه مناظره ها در قضای عمومی و در حضور علاقمندانی قرار داد که به دامنه بحث ها و تبادل نظرها و قربه شدن خرد جمعی جامعه ما بیفزاید .

مسعود رضائی :

جناب آقای مزروعی، عضو محترم دفتر سیاسی جبهه مشارکت

با سلام، شما را بزرگتر و توانمندتر از این می‌دانستم که از زیر بار یک مناظره مکتوب درباره مسأله‌ای که این همه درباره آن می‌نویسید و می‌گویید، شانه خالی کنید. بااحترام: مسعود رضائی

مزروعی :

باسلام ، پاسخ شما را در نظر دیگری دادم . اعلام آمادگی خودم را در باره مسائلی که می نویسم ( فقط در باره اینها که می نویسم و نه خارج از اینها که بعضا شما درخواست دارید ) اعلام کردم . درمورد می گوئید نمی دانم منظور شما چیست ؟ چون به لطف حوادث حاصل بنده پنج ماه است از حضوردر اجتماع و گویندگی محروم شده ام و به هرحال اگر موضوعات مورد مناظره معطوف به نوشته ها و گقته های (با اشاره به آدرس آن ) من باشد بنده با اینکه در شرایط مساعدی یسر نمی برم اما آماده مناظره مکتوب هستم ولی در عین حال یادآور می شوم که در بزرگتری و توانمندی بنده دچار اشتباه هستید و اینرا به حساب لطف شما می گذارم و باور کنید بنده هرگزچنین ادعایی که بتوانم هماورد مناظره با شما باشم را ندارم و پیشاپیش اعلام می کنم اگر هدف مناظره پیروزی یا شکست یکی از طرفین مناظره است بنده از همین حالا و قبل از هرگونه مناظره شکستم را در برابر شما اعلام می کنم اما اگر هدف بحث و تبادل نظر و دامن زدن به دامنه فکر و اندیشه در جامعه است بنده و ابضا جنابعالی در حد وسع و دانش و تجربه ای که داریم دیدگاه و نظرمان را راجع به موضوع مورد نظر بیان می داریم و آنرا به عرصه عمومی عرضه می داریم تا راه خود را بیابد و درنهایت این دیگرانند که می توانند راجع به اینکه کدام نظر به واقعیت نزدیکتر وراهگشای حل مسائل مبتلا به کشور است داوری کنند .

مسعود رضائی :

جناب آقای مزروعی، عضو محترم دفتر سیاسی جبهه مشارکت

باسلام،

1- انتشار نظرات اینجانب به صورت پی‌درپی، این تصور را در ذهن خوانندگان به وجود می‌آورد که بنده علی‌رغم خواندن پاسخ جنابعالی به نظر نخست، نظر دوم را ارسال داشته‌ام حال آن‌ که نظر دوم در حالی برای جنابعالی ارسال شد که یک روز از ارسال نظر نخست گذشته و منعکس نشده بود. بنابراین اگر بنده پاسخ شما را به نظر اول رؤیت کرده بودم، هرگز نظر بعدی خود را با آن محتوا ارسال نمی‌داشتم.

2- بنده صرفاً یک شهروند این سرزمینم و تنها و تنها نیز از همین موضع درباره مسائل و موضوعات سیاسی و وقایع و رویدادهای اخیر اظهار نظر می‌کنم. اگر قصد «محاکمه» بنده یا جنابعالی در میان بود طبعاً می‌بایست نسبت هریک از ما با مسئولان و نیز مسئولیت رسمی‌مان در اصل برگزاری انتخابات معلوم می‌شد تا مشخص باشد باید پاسخگوی کدامیک از مسئولیتهای خود در این زمینه باشیم. اما از آنجا که قصد «مناظره» در میان است، به نظرم همین قدر که بنده و جنابعالی دو شهروند این مملکتیم و حق داریم راجع به مسائل سیاسی کشورمان اظهارنظر کنیم و دیگران نیز می‌توانند با مطالعه این نظرات، به اظهارنظر و قضاوت پیرامون آنها بپردازند، کافی است. به این ترتیب فکر می‌کنم جایگاه ما در جغرافیای موضوع مناظره روشن باشد.

3- مناظره مسئولان برگزاری انتخابات و کاندیداهای معترض در صداوسیما یک مسأله است و مناظره میان صاحبان دیدگاهها و نظرات متفاوت نیز یک مسأله دیگر که هر کدام در جای خود می‌تواند به روشن شدن مسائل اخیر کمک کند به شرط آن که بحثها مبتنی بر اسناد متقن و استدلالات منطقی باشد.

4- بنده هم همانند جنابعالی این‌گونه می‌اندیشم که باید ابتدا به اصل و ریشه بروز مسائل و حوادث اخیر پرداخت و در این صورت حواشی و دنباله‌های آن نیز خود بخود روشن خواهد شد.

5- طرح مسأله شکست و پیروزی در مناظره، صحیح به نظر نمی‌رسد. در مبارزه میان گلادیاتورها است که می‌توان از شکست و پیروزی سخن به میان آورد. اگر جنابعالی بتوانید در یک مناظره منطقی، ذهن بنده را نسبت به قضایا روشن نمایید و مرا به درک بهتر و صحیح‌تری از مسائل برسانید، بنده هم پیروز خواهم بود. بنابراین مناظره‌ای که در آن هدف هر دو طرف حرکت در مسیر شناخت و کشف حقیقت باشد، حتماً و حتماً دو پیروز خواهد داشت.

6- بنده در پاسخی که برای مسئولان محترم سایت نوروز ارسال داشتم تصریح کردم که توضیحات خود را درباره نکات و سؤالاتی که مطرح ساخته‌اند، طی یک مناظره به صورت مفصل ارائه خواهم داد اما از آنجا که متأسفانه کل صفحه مزبور به مدت دو روز، برداشته شد و سپس صفحه جدید جایگزین آن گردید، این پاسخ بنده امکان قرار گرفتن در معرض دید بینندگان این سایت را نیافت. به هر حال در اینجا اعلام آمادگی می‌نمایم تا در مورد تمامی نکات ریز و درشت انتخابات، به تبادل‌نظر با جنابعالی و مسئولان محترم سایت نوروز بپردازم.

7- اجازه می‌خواهم پس از درج این مطالب و نیز رؤیت توضیحات احتمالی جنابعالی، درباره موضوع و مسأله اصلی و نیز نحوه آغاز بحث، به تبادل‌نظر بپردازیم.

مسعود رضائی 19/8/88

مزروعی :

باسلام و تشکر ، همانگونه که قبلا یادآور شدم بنده حاضر به مناظره راجع به مطالبی هستم که نوشته ام و درخواست داشتم که شما موضوعاتی را که می تواند برای مناظره مناسب باشد معلوم دارید تا برروی آنها نقاهم و اقدام شود . البته پاسخگویی به درخواست مناظره شما با مسئولان نوروز بهعده خود آنهاست اما بنده هم موضع با آنها تاکید می کنم که بنده و جنابعالی نمی توانیم در باره انجام تقلب در انتخبات مناظره کنیم چون همانگونه که شما یادآور شده اید هیچیک از ما مسئولیتی اجرایی در این باره نداشته ایم اما هریک از ما نظر متفاوتی در این باره دارد و مناظره من و شما روشنگرهیچ نتیجه ای در باره انجام یا عدم انجام تفلب نیست . به هرحال اگر صورت مسائلی که می تواند برپایه درخواست شما معطوف به نوشته ها و مواضع بنده باشد معلوم دارید بنده برای ادامه راه در خدمت شما هستم .

مسعود رضائی :

جناب آقای مزروعی، عضو محترم دفتر سیاسی جبهه مشارکت

با سلام و سپاس از حسن قبول جنابعالی که زمینه را برای آغاز مناظره مکتوب آماده ساخته است، پیشنهاداتی را ذیلاً ارائه می‌دهم؛ تا چه قبول افتد!

1- اگر اجازه فرمایید بنده بحث را معطوف به بخش انتهایی مقاله جنابعالی تحت عنوان «استبداد مطلقه و قانون» آغاز نمایم و طبعاً با پاسخ شما، این مناظره شکل خواهد گرفت و ادامه خواهد یافت.

2- از آنجا که مباحث مشروح در مناظره پیش رو، درخور آنند که هویتی مستقل یافته و از حالت زیرنویس خارج شوند، به نظر می‌رسد بهتر است صفحه‌ جدیدی برای آن باز شود. البته اگر سایت نوروز به عنوان سایت رسمی جبهه مشارکت مسئولیت انعکاس این مناظره را که یک طرف آن، عضو دفتر سیاسی این جبهه است،‌ برعهده گیرد بسیار شایسته خواهد بود. به هر تقدیر لطفاً ایمیلی را مشخص فرمایید تا بتوانم مقاله خود را به آن ارسال دارم.

3- به نظرم عادلانه این است که مطالب ارسالی اینجانب، بلافاصله پس از دریافت منعکس شوند و در انتظار آماده شدن مطلب شما و انعکاس همزمان نمانند. به این ترتیب جامعه نیز خواهد توانست درباره هر مطلبی از هر طرف، تا آماده شدن پاسخ طرف مقابل، تأمل و اندیشه کند.

4- خوشبختانه در فضای اینترنت، کمبودها و ضوابط حاکم بر صداو سیما و مطبوعات به لحاظ تنگناهای زمانی و حجم صفحات وجود ندارد و لذا پیشنهاد می‌کنم محدودیتی در حجم مطلب و قیدی در ضرورت تناسب کمیت مطالب طرفین وجود نداشته باشد.

5- مسنولیت انتشار احتمالی این مطالب از سوی سایتهای گوناگون و هرگونه تحلیل و تفسیری پیرامون آنها، با خود آنهاست.

با احترام: مسعود رضائی – 20/8/88

مزروعی :

باسلام ، در مورد اینکه مناظره هویتی مستقل یابد ینده موافقت دارم اما با توجه به اینکه انجام این مناظره معطوف به شخصیت حقیقی اینجانب بوده و هیچ نسبتی با جبهه مشارکت و ایضا عضویت در دفتر سیاسی بودنم ندارد طبعا سایت نوروز مسئولیتی را دراین باره نمی پذیرد . بنده با بقیه شرایط شما موافقت دارم اما چون در شرایطی نیستم که بتوانم صفحه جدیدی برای این مناظره بازنمایم از اینرو اگر شما می توانید انجام شود درغیر اینصورت به همین صورت ادامه باید و البته پیشنهاد من این است که حتی اگر صفخه جدیدی بود باز در این زیر نویس هم انتشار یابد تا کاربران وبلاک بنده بتوانند آنرا تغثیب نمایند و اینکار در گدشته به همین صورت انجام شده است .

مسعود رضائی :

جناب آقای علی مزروعی، عضو محترم دفتر سیاسی جبهه مشارکت

با سلام، جنابعالی در مقاله «استبداد مطلقه و قانون» با اشاره به حاکمیت «استبداد مطلقه» بر ایران طی قرنهای گذشته، علت‌العلل این وضعیت اسفبار را فقدان قانون و قانونگرایی در جامعه ایرانی دانسته‌اید: «و این گونه بود که در تاریخ 2500 ساله شاهنشاهی ما هیچ قاعده و قانونی بر جامعه ما حاکم نبوده و حاکمان در هر مرتبه‌ای از قدرت بوده‌اند، خود را حاکم بر جان و مال و ناموس مردم می‌‌دانسته‌اند.» البته این که آیا اساساً ‌می‌توان چنین گفت که «هیچ قاعده و قانونی بر جامعه ما حاکم نبوده» و سپس این حکم را بر کل تاریخ این سرزمین اطلاق کرد، جای بحث و مناقشه وجود دارد ولی اجمالاً بر این نکته توافق می‌کنیم که فقدان یا حتی سستی «قانون» و «قانونگرایی» بی‌تردید زمینه ساز حاکمیت استبداد بر یک جامعه به حساب می‌آید.

جنابعالی در ادامه با اشاره به پیروزی انقلاب اسلامی، این واقعه را در جهت تقویت مسیر «قانون خواهی» در جامعه ایرانی توصیف کرده و رویه حضرت امام خمینی را نیز حرکتی رو به جلو در جهت تقویت مبانی قانون و قانونگرایی در کشور به شمار می‌آورید و البته خاطرنشان می‌سازید پس از سال 68 اتفاقات و مسائلی روی داد که به واسطه آنها شاهد فاصله گیری از قانون اساسی به نفع «استبداد مطلقه» و «تکرار چرخه تاریخی پس از مشروطه» بوده‌ایم.

بنده توصیه جنابعالی به جنبش سبز را مبنی بر «قانون خواهی» و تأکید بر اجرای «قانون اساسی»، سخنی کاملاً درست و دوراندیشانه می‌دانم اما این کلام و سخن در متن و زمینه و ذهنیتی قرار می‌گیرد که می‌تواند اتفاقاً نتایج معکوس و نادرستی به بار آورد. نه تنها کلام ما انسانها بلکه حتی اگر کلام الهی نیز در متن و زمینه‌ای نادرست به کار گرفته شود، به نتایج مخرب و زیانباری خواهد انجامید. به عنوان نمونه بارها در قرآن مجید مؤمنین به جهاد با کفار و منافقین و اولیاءالشیطان فراخوانده شده‌اند اما اگر همین کلام الهی بر کسانی خوانده شود که هنوز نمی‌توانند مصادیق کفار و منافقین را تشخیص دهند و بلکه در تشخیص این مسأله کاملاً معکوس می‌اندیشند، آن گاه کلام الهی نیز که ذاتاً‌ نور است و هدایت، در مسیر اعانت به ظلم و جور مورد بهره‌برداری قرار خواهدگرفت.

جنابعالی به صرف فرا خواندن جنبش سبز به قانون خواهی در حالی که این جنبش در تحلیل مسائل انتخابات دچار اشتباه است، نمی‌توانید به نتایج مطلوب دست یابید. این جنبش ابتدا باید به شناخت صحیحی از علت بروز مسائل پس از انتخابات دست یابد و در این چارچوب قادر به تشخیص مصادیق واقعی قانون گریزان باشد تا بتواند در مسیر «قانون» و «قانونگرایی» گام بردارد. در غیر این صورت چه بسا که با پیمودن مسیر اشتباه و اعانت به قانون شکنان، خود به ابزار و وسیله‌ای در جهت کمک به استقرار پایه‌های «استبداد مطلقه» در این سرزمین تبدیل شود. برای پرهیز از مواجه شدن با این خسران عظیم، همه باید این دغدغه را داشته باشیم که ابتدا جامعه – به معنای اعم کلمه و فارغ از طیف‌های فکری و سیاسی گوناگون – ابتدا به درک صحیحی از روند قانون شکنی در این انتخابات دست یابد تا هم بتواند در مقابل قانون شکنان قد علم کند و آنها را ملزم به رعایت قانون در تمامی ابعاد و اجزای آن نماید و هم بالاتر این که در آینده نیز به محض مشاهده علائم و نشانه‌های قانون گریزی – از سوی هر فرد یا نهاد و سازمانی – بدرستی در برابر آن واکنش نشان دهد.

متأسفانه جنابعالی با بیان این که «وقایع اخیر پس از انتخابات حاکی از بی‌قانونی کامل در اداره کشور و به ویژه در برخورد با مخالفان سیاسی و مدنی و معترضان به نتیجه انتخابات و قرار گرفتن کشور در همان نقطه پیش از نهضت مشروطه است» نه تنها کمکی به مخاطبان خود برای دستیابی به شناخت صحیح از وقایع نکرده‌اید بلکه آنها را در پیمودن مسیر اشتباه، اعانت فرموده‌اید. البته این سخن به معنای آن نیست که بنده کلیه عملکردها و اعمال پس از انتخابات و ازجمله نحوه برخورد با معترضان به نتیجه انتخابات را درست می‌دانم. هرگز! به صراحت عرض می‌کنم که دراین باره حرفهای بسیاری آمیخته با آه و اندوه فراوان در سینه‌ام موج می‌زند اما مسأله اینجاست که قبل از همه اینها باید به علت اصلی وقوع این اتفاقات بس ناگوار پرداخت و ذهنیت جامعه را نسبت به آن روشن ساخت. آن «کبیره نخست» چه بود که این مصائب را به بار آورد؟

دهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری، پرشورترین انتخابات در این زمینه به شمار می‌آید که با حضور نزدیک به 40 میلیون نفر در پای صندوقهای رأی در روز 22 خرداد، رکورد تازه و غرورآفرینی را برای کشورمان به ثبت رسانید. بنده همان گونه که در مقاله مفصل «چند کلام با میرحسین موسوی» سه بار تکرار کرده‌ام، در اینجا نیز مجدداً‌ بر این نکته تأکید می‌ورزم که من در مقام و موقعیتی نیستم که بتوانم درباره وقوع تقلب یا عدم وقوع آن، اظهار نظر کنم. عموم مردم ایران نیز در همین شرایط قرار دارند و صدالبته که در تمام کشورهای جهان نیز همین وضعیت حاکم است. یک شهروند آمریکایی، فرانسوی یا ژاپنی نیز که در انتخابات شرکت می‌کند از کجا می‌داند که در شمارش آرا تقلب صورت گرفته است یا خیر؟ به همین دلیل نیز در همه دنیا و از جمله در ایران اصول و ضوابطی را وضع کرده‌اند که تحت عنوان «قانون انتخابات» شناخته می‌شود و ناظر بر کلیه مسائل انتخاباتی از ثبت نام گرفته تا شکایت درباره نتایج است. همگان نیز اعم از مسئولان کشوری و کاندیداها و یکایک مردم موظفند در چارچوب همین قانون عمل کنند، چراکه اگر جز این باشد، برگزاری انتخابات چیزی جز یک کار عبث و بیهوده و در عین حال دارای هزینه‌ها و تبعات بسیار سنگین نخواهد بود.

حال می رسیم به این نقطه از بحث که انتخابات برگزار شده است و در پی اعلام نتایج، یکی از کاندیداها مدعی بروز اعمال و رفتارهای متخلفانه و متقلبانه در انتخابات می‌گردد. در این صورت به قول لنین با این سؤال اساسی مواجه می‌شویم که چه باید کرد؟ پاسخ این سؤال بسیار ساده و روشن است. باید طبق اصول و ضوابط مندرج در قانون انتخابات که از ابتدا هر یک از کاندیداها با پذیرش آن گام در این مسیر نهاده‌اند، به طرح شکایت نزد مرجع ذیصلاح مشخص شده در این قانون پرداخت و آن را دنبال کرد. در همه کشورها نیز به همین طریق عمل می‌شود. اما آقای مهندس موسوی از در پیش گرفتن این مسیر قانونی و منطقی امتناع ورزید و قدم در مسیری دیگر گذاشت و شد آنچه شد.

جناب آقای مزروعی، از آنچه بیان شد این نتیجه را می‌خواهم بگیرم که قبل از هر توصیه دیگری به جنبش سبز (به معنای حرکتی که پس از اعتراض مهندس موسوی به نتیجه انتخابات شکل گرفت)، باید این نکته برای آن روشن شود که خود معلول یک حرکت غیرقانونی است و ریشه بسیاری از مسائل و مشکلاتی که در طول چند ماه گذشته برای کشور و جامعه به وجود آمده است نیز از همین مسأله نشأت می‌گیرد. جنبش سبز تا به این خودآگاهی دست نیابد و در این زمینه اقناع نگردد، از آنجا که با ذهنیت مغشوش به حرکت خود ادامه می‌دهد، از پتانسیل بالایی برای قانون گریزی و آشوب آفرینی برخوردار خواهد بود.

از طرفی همان گونه که جنابعالی بیان داشته‌اید، اگر فاصله گیری از قانون و سست شدن مبانی قانونی را عاملی در جهت استقرار استبداد مطلقه در کشور بدانیم- که سخنی درست و متین است – جنبش سبز باید به این حقیقت دست یابد که اگر یک کاندیدای ریاست جمهوری با تهییج و تحریک احساسات هوادرانش، و با بهر‌ه‌گیری از روش «اردوکشی خیابانی» قادر می‌گردید اراده خود را بر قانون تحمیل کند، آن گاه زمینه برای پیشرویهای بیشتر و سریعتر به سمت «استبداد مطلقه» نیز کاملاً فراهم‌ می‌شد. هنگامی که یک فرد بتواند در مقام کاندیدای ریاست جمهوری، تمامی ضوابط و قواعد را زیر پا بگذارد و اراده شخصی خود را بر خلاف قانون بر کشور تحمیل کند، چنانچه به پست و موقعیتی دست یابد، آن گاه چه خواهد کرد؟ بنابراین جنبش سبز امروز باید به خودآگاهی درباره چرایی و چگونگی پیدایش خود برسد. اگر چنین اتفاقی صورت بگیرد و اصلاح ذهنیت این جنبش محقق شود، طبیعتاً گامهای بعدی این جنبش در چارچوب قانون و مسیرهای متعارف برداشته خواهد شد و در این حال می‌تواند به یک عامل مثبت و سازنده برای کشور خویش مبدل گردد. اینک به همین مقدار بسنده می‌کنم و در انتظار رؤیت نظرات جنابعالی هستم.

بااحترام: مسعود رضائی – 21/8/88

مزروعی :

باسلام ، اول اینکه در قبل یادآور این نکته شدم که این مناظره هیچگونه ارتباطی با شخصیت حقوقی بنده در جبهه مشارکت ندارد و بنابراین تکرار عضو دفترسیاسی جیهه مشارکت را نادرست می دانم و امیدوارم تکرار نشود و مسئولیت این ویلاک به هویت حقیقی بنده برمی گردد.اما در مورد مطالبی که آورده اید من بحثی ندارم چراکه من و شما قبل از انتخابات راهمان و رایمان را انتخاب کرده بودیم و طبعا مواضع بعدی ما نیز جدای از رای قبلی مان نیست و قکر می کنم این مطالبی که شما یادآور شده اید بارها بارها در روزهای پس از انتخابات بیان شده و هیچ تاثیر راهگشایی نداشته است چون طرفین اصلی این بحث بهردلیل حاضر به توافق بر شیوه ای قانونی یا مصلحت آمیز برای حل مسئله نبوده اند و کار به اینجا کشیده که جامعه دو قطبی شده و یک قطب به تقلب در انتخابات و قطب دیگر برعدم تفلب باور و اصرار دارند و به رغم آنکه همه امکانات تبلیغی و امنیتی و نظامی و...در دست قطب حاکم و باورمند به عدم تفلب بوده قطب دیگر را تا امروز نتوانسته قانع کند و جنبش اعتراضی آنان ذیل جنبش سیز ادامه دارد و نگرانی شما در باره شکل گیری این جنبش و نحوه اداره آن می تواند نگرانی بجایی باشد که در نوشته تان منعکس شده و یادآور شده اید که قبلا در نامه چند کلام با موسوی نوشته اید و طبعا وظیفه تان را انجام داده اید و قطعا امثال بنده دیدگاه شما را می خوانم و در ان تامل می کنم اما جدای از این چرا امثال بنده می پذیریم که در انتخابات تقلب شده است و نکته ای که شما بدان نپرداخته اید همین جاست چراکه به فرض همه مدعای شما را بپذیریم و اینکه ادعاو مواضع آقای موسوی نادرست بوده است اما چرا این ادعا نه تنها توسط رای دهندگان به او بلکه توسط رای دهندگان به آقایان کروبی و رضایی هم پذیرفته شد ؟ بنده چون خود نامزد انتخابات مجلس هفتم و هشتم بوده و نحوه رد صلاحیت خود را بخوبی می دانم براحتی می دانم که شورای نگهبان چه نگاه و عملکردی دارد بنابراین وقتی شورای نگهبان وظیغه شرعی خود می داند که کی حق نمایندگی دارد به طریق اولی در پی این خواهد بود که چه کسی باید رئیس جمهور باشد؟ و تعجب آور است که با سابقه عملکردشما از قانون انتخابات سخن می گوئید و برای بنده جای هیچ تعحبی از این جهت وجود ندارد بنابراین خیلی نمی شود بحث را متمرکز برهمین انتخابات و مباحث فنی مربوطه کرد و این داستان به نظر من از زمان باب شدن نظارت استصوابی پس از رحلت حضرت امام در سال 69 آغاز شد و نتیجه این سنگ بنای کج امروز در جنبش سبز ظاهر شده است .

نکته دیگری که بنظرم می رسد اینکه روی سخن شما فقط معطوف به یک طرف است و بگونه ای پیش رفته اید که گویا حاکمیت در انتخابات هیچ خبط و خطایی مرتکب نشده و همه تقصیرها متوجه طرف دیگر است در حالیکه دنیای سیاست دنیای عمل و عکس العمل است و بقولی نوعی دیالکتیک جریان تاریخ را می سازد حداقل برای اینکه جانب انصاف رعایت شود کمی هم از خبط و خطاهای حاکمیت و بی قانونی های آنها در این ماجرا می نوشتید که سخن شما تاثیر گذار باشد . بنده برخلاف شما براین مدعایم که آنچه بعنوان جنبش سیز پس از اعلام نتیجه انتخابات بروز خارجی یافت حاصل سالها بی قانونی در کشور بود که اینگونه ظاهرشد . اما چون شما از واژه " اردو کشی خیابانی " همانند رهبری استفاده کرده اید این سئوال را طرح می کنم که اگر جمعی از شهروندان به موضوعی اعتراض داشتند( در اینحا به نتیجه انتخابات) آیا حق تظاهرات و راهپیمایی مسالمت آمیز برپایه اصل 27 قانون اساسی در خیابان را دارندیا نه؟ اگر دارندشما یک نمونه به من نشان دهید. کاربرد این واژه یعنی اینکه کسی حق اعتراض و به خیابان آمدن را ندارد واین یعنی عدول از قانون اساسی و زایل کردن حقوق شهروندی ، بماند که آقایان موسوی و کروبی درخواست مجوز کردند اما بدان داده نشد. و آخر اینکه اگر حاکمیت در اجرای قانون اساسی نقض عهد کرد تکلیف و وظیفه شهروندان چه می شود؟

مسعود رضائی :

جناب آقای مزروعی

باسلام، همان‌گونه که فرموده بودید از نگارش «عضو محترم دفتر سیاسی جبهه مشارکت» به دنبال نام شریف جنابعالی خودداری کردم، هرچند ذکر این عنوان نیز هرگز به معنای آن نبود که دیدگاههای مطرح شده توسط شما در این مناظره به عنوان مواضع رسمی جبهه مشارکت محسوب می‌شود. همگان می‌دانند که مواضع رسمی یک حزب توسط دبیرکل آن و یا بیانیه‌های رسمی ابراز می‌گردد اما البته بر این نکته نیز نمی‌توان چشم پوشید که حتی مواضع شخصی دبیرکل یا عضو دفتر سیاسی یک حزب، نمی‌تواند چندان متفاوت از مواضع رسمی آن حزب باشد چراکه در این صورت عضویت آنها در حزب مزبور جای سؤال فراوانی خواهد داشت.

اما درباره مطالبی که فرموده‌اید به عرض می‌رسانم به نظر من هنر اصلی آن عده از صاحبنظران و فعالان سیاسی در یک جامعه که واقعاً در پی اصلاح امورند، آن است که بتوانند راهها و شیوه‌های منطقی و معقول برای حل بحران‌های سیاسی موجود در آن جامعه بیابند. البته آن دسته از افراد و گروههایی که خود در پی بحران ‌آفرینی و بهره‌گیری از آنها هستند، طبعاً حساب جداگانه‌ای دارند که در اینجا به آن نمی‌پردازیم. بعد از برگزاری انتخابات ریاست‌جمهوری، آقای مهندس موسوی با طرح برخی مسائل و بویژه وقوع تقلب در شمارش آراء، موجب شکل گرفتن یک حرکت اعتراضی از سوی هوادارانش گردید و این مسأله به انحای گوناگون و با اضافه شدن حواشی و اجزای جدیدی به آن، ادامه یافت. جنابعالی فرموده‌اید: «این مطالبی که شما یادآور شده‌اید بارها و بارها در روزهای پس از انتخابات بیان شده و هیچ تأثیر راهگشایی نداشته است، چون طرفین اصلی این بحث به هر دلیل حاضر به توافق بر شیوه‌ای قانونی یا مصلحت‌آمیز برای حل مسأله نبوده‌اند و کار به اینجا کشیده که جامعه دو قطبی شده و یک قطب به تقلب در انتخابات و قطب دیگر بر عدم تقلب باور و اصرار دارند.»

جنابعالی در این جمله به عدم حصول نتیجه از اقدامات و سخنان پس از انتخابات اشاره می‌کنید اما دلیل این موضوع را به‌گونه‌ای مطرح می‌سازید که راه برای ادامه یافتن مناقشات همچنان باز می‌ماند چراکه می‌فرمایید: «به هر دلیل توافق بر شیوه‌ای قانونی یا مصلحت‌آمیز» صورت نگرفته است.

اگر درست فهمیده باشم به نظر جنابعالی مهمترین نکته‌ای که در این زمینه باید به آن توجه کنیم «حافظه تاریخی از انتخابات مجلس هفتم به بعد» است که عمدتاً اشاره به نحوه عملکرد شورای نگهبان دارد. در این باره چند نکته را باید خاطرنشان سازم:

اولاً، نه من و نه شما نمی‌توانیم از یک «حافظه تاریخی واحد برای کل مردم ایران» سخن به میان آوریم. مردم ایران قریب به 70 میلیون نفرند که طیف‌های فکری گوناگونی را می‌توان در بین آنها تشخیص داد. بنابراین بی‌آن که خواسته باشم وارد جزئیات مسأله شوم و به ارزیابی کمی و کیفی آنها بپردازم، این نکته را متذکر می‌شوم که اگر به فرض بخشی از جامعه دارای حافظه تاریخی منفی به شورای نگهبان بودند، بخش دیگری هم دارای حافظه تاریخی مثبت به آن بودند و البته در تمامی مسائل ریز و درشت سیاسی و اقتصادی می‌توان همین واقعیت را مشاهده کرد.

ثانیاً، حافظه تاریخی مردم ایران از شورای نگهبان، محدود به انتخابات مجلس هفتم نمی‌شود. در حافظه تاریخی مردم، انتخابات دوره‌های قبل از هفتم به ویژه پنجم و ششم هم وجود دارد. پیروزی آقای خاتمی در دو دوره انتخابات ریاست‌جمهوری نیز از حافظه تاریخی مردم پاک نشده است. حتی در دوره هفتم و هشتم مجلس که مورد اشاره جنابعالی نیز قرار گرفته، وجود یک اقلیت قابل توجه را نیز علی‌رغم اشکالاتی که بر برخی عملکردهای شورای نگهبان گرفته می‌شود، نباید نادیده گرفت.
ثالثاً، در حافظه تاریخی مردم، انتخابات دوره نهم ریاست‌جمهوری که سرانجام با رقابت تنگاتنگی میان آقایان احمدی‌نژاد و هاشمی‌رفسنجانی به پایان رسید و جناب آقای خاتمی رئیس جمهور وقت، آن را سالم‌ترین انتخابات خواند و به این ترتیب مهر تأیید بر عملکرد هیأت اجرایی و هیأت نظارت زد، نیز وجود داشت.

از طرفی در همین‌جا لازم است نکته دیگری را هم روشن کنیم. جنابعالی فرموده‌اید: «این داستان به نظر من از زمان باب شدن نظارت استصوابی پس از رحلت حضرت امام در سال 69 آغاز شد و نتیجه این سنگ‌بنای کج امروز در جنبش سبز ظاهر شده است.» به نظر بنده ربط دادن این قضیه به نظارت استصوابی نیز چندان منطقی نیست زیرا موضوع نظارت استصوابی، حضور یا عدم حضور کاندیداها در انتخابات است. اگر شورای نگهبان، صلاحیت آقای مهندس موسوی را تأیید نمی‌کرد و ایشان امکان حضور در انتخابات را علی‌رغم برخورداری از حمایت بخشی از جامعه نمی‌یافت و آن‌گاه یک حرکت اعتراضی شکل می‌گرفت و ادامه می‌یافت، سخن شما کاملاً درست بود اما همان‌گونه که شاهد بودیم هیچ مشکلی بر سر راه کاندیداتوری ایشان به وجود نیامد و آقای مهندس موسوی به عنوان یکی از 4 کاندیدا، فعالیت تبلیغاتی بسیار گسترده‌ای را در پیش گرفت. بنابراین موضوع حاضر هیچ ربطی به مسأله نظارت استصوابی ندارد.
ممکن است جنابعالی بفرمایید این شکایت به صورت دقیق مورد بررسی قرار نمی‌گرفت و سرانجام نیز پس از چند روز «سمبل‌کاری»، نتایج اعلام شده مورد تأیید قرار می‌گرفت. پاسخ بنده این است که به صرف یک احتمال، نمی‌توان در چنین امر خطیری که می‌تواند جامعه و کشور را دستخوش تبعات خود قرار دهد، بالکل از ورود به مراحل قانونی خودداری کرد. اما نکته مهمتر این که به فرض مهندس موسوی و کمیته صیانت از آرای ایشان به ضرس قاطع به این نظر رسیده بودند که رسیدگی عادلانه‌ای به شکایت آنان صورت نخواهد گرفت، آیا با پیمودن مسیر قانونی این امکان فراهم نمی‌آمد تا به نحو روشن و واضحی این مسأله مهم و حیاتی را برای عموم جامعه نیز به اثبات برسانند و بدین ترتیب زمینه را برای اصلاح اساسی این مشکل مورد ادعای خود فراهم آورند؟ همان‌گونه که می‌دانیم تعداد قابل توجهی از مسئولان برگزاری انتخابات در دوره‌های گذشته، اعم از وزیر کشور، رئیس ستاد انتخابات، استاندار، فرماندار و امثالهم گرداگرد مهندس موسوی بودند که در واقع متخصصین این امر به شمار می‌آمدند. چه می‌شد اگر مهندس موسوی به جای صدور «حکم» ابطال انتخابات، به طرح شکایت می‌پرداخت و سپس با بهره‌گیری از توان تخصصی در اختیار خود و حتی با تقاضای ضبط تصویری تمامی مراحل بازشماری صندوق‌های مورد شکایت و جلسات و گفت‌وگوها، به نحو قانونی در مسیر اثبات نظر خود در زمینه وقوع تقلب در انتخابات گام برمی‌داشت و ملت ایران را به صورت یکپارچه از این مسائل آگاه می‌ساخت؟

بنده معتقدم قبل از صحبت درباره هر مسأله دیگری – از جمله وقایع تلخ بعد از انتخابات - باید بر این موضوع متمرکز شد. طرح مسائلی مانند سابقه شورای نگهبان و ذهنیت تاریخی مردم ایران نیز به دلایلی که عرض کردم قانع کننده نیست. بعلاوه، اگر فرض کنیم در این انتخابات مهندس موسوی حائز اکثریت آراء شده بود و سپس آقای محسن رضایی «حکم» به ابطال انتخابات می‌داد و هواداران خود را برای وادار ساختن مسئولان به پذیرش و اجرای این حکم به خیابانها فرا می‌خواند، آیا جنابعالی همچنان با استناد به حافظه تاریخی مردم از انتخابات مجلس هفتم به بعد، به توجیه این عملکرد او می‌پرداختید؟ آیا اگر به جای جنبش سبز علیه آرای آقای احمدی‌نژاد، شاهد شکل‌گیری جنبش آبی علیه آرای آقای مهندس موسوی به عنوان کاندیدای پیروز در این رقابتها بودیم، همچنان به همین‌گونه به توجیه این جنبش اعتراضی می‌پرداختید؟

جنابعالی فرموده‌اید: «اگر جمعی از شهروندان به موضوعی اعتراض داشتند (در اینجا به نتیجه انتخابات) آیا حق تظاهرات و راهپیمایی مسالمت‌آمیز بر پایه اصل 27 قانون اساسی در خیابان را دارند یا نه؟ اگر دارند شما یک نمونه به من نشان دهید.»

اما در مورد اصل مسأله راهپیمایی باید عرض کنم اگر قرار باشد پس از برگزاری انتخابات، هواداران کاندیدایی که رأی نیاورده است، قبل از این که مراحل قانونی رسیدگی به شکایات طی شود، به خیابانها بریزند و خواستار «ابطال» کل انتخابات گردند، بنده از شما سؤال می‌کنم اصلاً چرا انتخابات برگزار می‌کنیم؟ آیا بهتر نیست از همان اول هر کاندیدایی هوادارانش را به خیابانها فرا ‌خواند تا تکلیف را در کف خیابانها معلوم کنند؟ اما تظاهرات هواداران یک کاندیدا- کم یا زیاد- برای «ابطال» انتخابات بدون طی شدن مراحل مندرج در قانون انتخابات، واقعاً در کدامیک از مدلهای توسعه سیاسی و دموکراسی، می‌تواند معقول و منطقی شمرده شود؟!
جناب آقای مزروعی، به نظر من مسأله اصلی آن است که عملکرد غیرقانونی و غیرمنطقی مهندس موسوی، باعث آغاز بحران در کشور شد و فرصتهای طلایی بسیاری را زائل ساخت. به اعتقاد بنده اگر این مسأله برای جامعه - تمام جامعه - روشن شود، زمینه برای از بین رفتن کامل فضای دو قطبی فراهم می‌آید و سپس می‌توان به نحو سازنده‌ای به اصلاح امور پرداخت و روندها و شیوه‌های انتخاباتی را نیز در این زمینه مورد بررسی قرار داد.
با احترام: مسعود رضائی 24/8/88

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد