شفاف : طی روزهای گذشته افشاگری سایت شفاف درباره ارتباط برخی رمالان با جریان انحرافی بازتاب گسترده ای در میان کسانی داشته است که پیشتر نیز برخی اطلاعات را در این زمینه داشته اند اما بنا به مصالحی سکوت پیشه کرده بودند . اما به نظر می رسد برخی شهروندان ایرانی با افشاگری های روزهای اخیر تصمیم به اطلاع رسانی درباره واقعیاتی که دیده اند گرفته اند .
در همین زمینه آقای یوسف خ از ایرانیان مقیم آلمان اطلاعات خود را درباره جریان انحرافی و برخی مرتبطان آنها برای سایت شفاف ارسال کرده است که بسیار تاسف برانگیز است . اینکه برغم هشدارهای شدیدالحن مراجع عظام تقلید ، دستگاه قضایی و هشدارهای نظام و مسئولان باز هم عده ای که تحصیل کرده هم هستند فریب تعدادی فریبکار را می خورند تاسف بار است .
اما آقای یوسف خ در نامه ای که برای سایت شفاف ارسال کرده ، نوشته است :
بسم الله النور
من یوسف خ هستم و چند سالی هست که در آلمان در یک پروژه ساختمان سازی انبوه مهندس ناظر هستم .
اطلاعات من البته بیشتر درباره آقای "م" [لیدر جریان انحرافی است ] و خانم دیگری بنام پانته آ [...] .
در سالیان قبل حدود سال 1374 من آقای "عباس غ " را از طریق فردی بنام غلامعلی [...]شناختم . گرهی در کارم افتاده بود و ایشان من را برد منزل فرد دیگری . ایشان را شناختم. یکسری دعا را با زعفران در کاسه چینی ای که گفته بود با خودم بیاورم نوشت و بعد گفت با این آب زمزم که در قوطی ای بود ، مخلوطش کن و در سه وعده بخور. من انجام دادم و دست بر قضا گره از کارمان [احتمالا اتفاقی] باز شد .
من هیچ وقت به این مسال اعتقاد نداشتم ولی خب راستش را بخواهید ته دلم کمی لرزید. گذشت و گذشت و من هر از گاهی که به تهران می آمدم - آنزمان من در معدن گل گهر کار میکردم ـ به ایشان هم سری می زدم و جالب اینکه هر بار هم یکجایی بود .یک بار در باغی در شهریار و یک بار در شهرری و چندباری هم در خیابان ایران .
هربار هم ایشان دعایی برایم مینوشت . آخرین بار که ایران بودم و می خواستم از ایشان خداحافظی کنم و به آلمان بیایم ایشان را در منزل [...] در خیابان سبلان دیدم . گفت فلانی بیا می خواهم تو را به یکی از خواص معرفی کنم که آقای دکتر[...] بودند .ایشان دو سال بعد [...] شدند و من تا آنروز ایشان را اصلا نمی شناختم. رفتیم در حیاط خلوت همان منزل که دکتر با چند نفری نشسته بود و ظرف اناری هم بود. آقای " عباس غ " که همه آقا صدایش می کردند من را معرفی کرد و نشستیم. آقاـ عباس غ ـ اناری را برداشت ونصف کرد و نصفش را در کیسه ای گذاشت و نصفش را به دکتر [...] داد و گفت این را خودت بخور و این راهم به سید بده . من البته نفهمیدم منظورش از سید کیست ؟ رو به من کرد و گفت : فلانی این انارها را مولایمان فرستاده است . خب من هم تحت تاثیر قرار گرفتم و اشکم جاری شد و خلاصه نصف اناری هم خوردم و دعا کردم کار آلمانم درست شود که آقاـ عباس غ ـ گفت شک نکن همه مشکلاتت حل می شود و البته بطور معجزه آمیزی هم حل شد
همه اینها باعث شد تا من ایمانم به آقای "عباس غ" بیشتر شود .
تا اینکه سال پیش من برای شرکت در مناقصه ساختمان اجلاس در کیش به تهران آمدم و فرمهارا گرفتم و همان روز هم برای اینکه مشکلم این بار هم حل شود ! گشتم و خلاصه آقا را پیدا کردم! در محله دیلمان در شهر ری در یک باغچه مانندی ایشان را دیدم و گفتم: آقا ! این فرمها را تبرک کنید که برنده شوم .ایشان گفت چیست؟ گفتم فلان است و گفت حل شد کارت!
همان لحظه پرسیدم چرا؟ گفت: الان می بینی تو از خواصی ! خلاصه کمی که نشستم دیدم آقای "م" از اتاقی آمدند بیرون با دشداشه ای سفید و بلند . "عباس غ" با ایشان حرف زد و ایشان آمد نشست کنار من و حرف زدیم و خلاصه گفت فردا بیا به آدرسی واقع در شمال تهران کنار مدرسه و سفارت ایتالیا . آپارتمانی بود و رفتیم و نشستیم. ایشان گفت کارتان انجام می شود ، اما باید سهم امام(ع) را هم بدهید! که پرسدم چقدر؟ گفت پانصد هزار یورو ! که البته برای من بسیار بالا بود ولی من نگفتم نه و گفتم چشم باید از آلمان بیاورم . همان روز آنجا خانمی را دیدم بی حجاب و با وضعیت آنچنانی که اسمش بود پانته آ [...] که آمد و حرف زد و معلوم شد که ایشان و پدرشان و شرکتشان همه کاره این پروژه هستند !
من برای زیارت امام رضا (ع) عازم مشهد بودم و گفتم چشم، حتما بروم مشهد و بیایم ، ببینیم چه می شود که آقای "م" گفت رازش را نمی دانم ولی تو داری خاص میشوی ،چون ماهم با آقاـ عباس غ ـ فردا عازم مشهدیم .
واقعا من سردم شده بود و مانده بودم چه بگویم ؟ خلاصه دو روز بعد در صحن انقلاب آقاـ عباس غ ـ و " م " و خانم پانته آ نشستند و گفتند پول را سریع باید بدهی چون برای سربازان مولا میخواهیم غذا بفرستیم ! من شل شده بودم که بدهم یا ندهم ؟
شب قرارمان شد در احمد آباد. وقتی رفتم در حیاط آن خانه بزرگ نشسته بودم و " عباس غ " و تعداد زیادی هم دورش بودند تا اینکه خلوت که شد رفتیم داخل خانه . بعد از ساعاتی من بودم و آقای " م" و خانم پانته آ و " عباس غ " و دو سه نفر دیگر خلاصه من وعده کردم که تا ماه آینده پول را جور کنم .
به تهران آمدم و چند روز بعدش هم به دفتر معماری خانم پانته آ رفتم و درباره کار و مسائل اینگونه صحبت کردم . برگشتم آلمان نتوانستم پول را جور کنم و البته کمی هم تردید داشتم . تا اینکه آقای "م" به برلین آمده بود و رفتم دیدم خانم پانته آ هم هست . اول در کنفرانسی در هتل بودیم و بعد هم در رستورانی در غرب برلین پستدام دعوت شدم که چند نفری بیشتر نبودیم. سر میز نشسته بودیم و خانم پانته آ هم بی حجاب بود . به نظرم می رسد که رفتارشان هم کمی سرخوش بود که فکر کنم چیزی نوشیده بودند و ... من حقیقتا ترسیدم و گفتم چه بسا اتفاقی بیفتد و درد سر بشود . همان شب بعد از اینکه ایشان را تا هتل مشایعت کردم ، ارتباطم را کاملاً قطع کردم .
برای کنفرانس ایرانیان خارج از کشور هم برایم دعوتنامه فرستاده بودند که البته بدلیل کار نتوانستم بیایم و دیگر ارتباطی نداشتم تا اینکه چند روز پیش اخباری را شنیدم درباره "عباس غ" که به او می گفتند آقا !
این اطلاعات من بود درباره این آقا و دوستانش چون آقای " م " و خانم پانته آ ...
امیدوارم راهگشا باشد .
لینک منبع: سایت جنبش
افشاگری گلپور درباره مشایی و رحیمی
رضا گلپور، نویسنده کتاب جنجالی شنود اشباح یک و دو در تازه ترین نوشته خود اقدام به افشارگری بی سابقه ای درباره اسفندیار رحیم مشایی، رییس دفتر و محمدرضا رحیمی، معاون اول دکتر احمدی نژاد کرده است.
رضا گلپور که پیش از این به
دلیل تدوین کتاب شنود اشباح 2 و قصد انتشار آن توسط وزارت اطلاعات در دولت
خاتمی دستگیرشده بود، در این اقدام که در قالب نامه سرگشاده به مشایی
منتشر شده است، مدعی شده که در سه جلسه با اسفندیار رحیم مشایی درباره
یافته های خود از پیشینه امنیتی، سیاسی و عقیدتی وی گفتگو کرده است و پس از
آنکه مشایی از ادامه این جلسات خودداری کرده، تصمیم به افشاگری گرفته است.
گلپور در این نامه 20 صفحه ای ادعاهای عجیب و غریبی درباره سوابق مشایی در
قبل و بعد از انقلاب و همچنین اعضای خانواده وی مطرح می کند و وی را متهم
به جرایم تکان دهنده ای در واحد اطلاعات سپاه می کند.
رضا گلپور در این متن همچنین ادعاهایی درباره واسطه ارتباط مشایی با امام زمان و همچنین فعالیتهای اقوام و بستگان وی مطرح می کند.
این متن همچنین به محمدرضا رحیمی، سوابق وی قبل از انقلاب، ادعاهای اخلاقی و
بستگان معاون اول دکتر احمدی نژاد پرداخته و ادعاها و اتهامات عجیبی را به
وی نسبت می دهد.
متن کامل این نامه به نقل از سایت عماریون به این شرح است.
باسمه تعالی
آقای مشایی ازدواج موقت و تعدد زوجات حلال است نه پابوسی احمقانه مدعیان ارتباط با ولی عصر
با سلام بی پایان بر وجود نازنین حضرت بقیَّه الله الاعظم (عجّل الله تعالی فرجه الشّریف)؛
آرزوی سلامت وموفّقیّت روزافزون نائب بر حقّ ایشان مقام معظّم رهبری ، همه
ی دست اندرکاران صادق نظام مقدّس جمهوری اسلامی و همه ی رزم آوران شهادت
طلب جهان اسلام .هر کجا دیده ی امید گشادیم به صدق بیش تر از همه آنجا هدف
تیر شدیم!جناب آقای اسفندیار رحیم مشایی مسئول دفتر و چندین عنوان دیگر
رئیس محترم جمهور اگر نبود تکلیف شرعی دفاع از این نظام مظلوم (که دستاورد
بی نظیر وگرانقدر مجاهدت ها ، ایثارها ،خون دادن ها وخون دل خوردن های جمعی
ازبهترین عباد مخلص خداوند می باشد) و اگر نبود ضرورت هوشیاری و دقّت در
جایگاه راهبردی حضرتعالی (و البتّه حرف شنوی و تأثیر پذیری عمیق و
باورنکردنی آقای" احمدی نژاد" از شما) و نیز جایگاه کلیدی حضرت آقای
"محمّدرضا رحیمی" (که در نهایت بهت و حیرت ، عملاً و قانوناً ! همه کاره ی
قوّه ی مجریّه ی جمهوری اسلامی با تقریباً تمامی اختیارات ویژه ی آقای
"احمدی نژاد" گردیده است ) چه بسا لزومی به مخاطب قرار گرفتن چون تویی
احساس نمی شد!
به
عنوان یک پژوهشگر کوچک هر وقت در لابلای منابع مکتوب ، دیجیتال یا مصاحبه
ها و نقل قول ها به نقطه ی مبهمی پیرامون فردی بر میخورم در حد توان
مستقیماً به خود فرد مورد اشاره مراجعه و از او توضیحات لازم را بشنوم.این
موضوع را هیچ کس ندانسته باشد تو یکی می دانی .چرا که از طریق دوست
مشترکمان حداقل دو سه جلسه پیرامون نقاط مبهم سوابق و عملکردت با خودت به
طرح بحث پرداختم که در یکی از آن جلسات مفصل که به صراحت به طرح برخی مطالب
ذیل پرداختم به این نتیجه ی قطعی رسیدم که بیش و پیش از یافتن پاسخ برای
موارد مبهم و مشکوک در سوابقت باید به مبانی انحرافات فکری و عقیدتی ات
توجه نمود.
درست پس از همان جلسه بود که دیگر جلسه ای را نپذیرفته و در مرتبه های
بعدی که شما را دیدم وعده کردید فردا صبح برای هماهنگی تماس بگیرم اما یا
موبایل را جواب نداده یا به طرق مختلف دیگر خلف وعده کردید! بدلیل تلاش های
پژوهشی مختلف فعلاً قصد پرداختن به موضوع شما را نداشتم اما دیروز که دوست
مشترکمان پیغام استهزاگونه ی حضرتعالی را برایم آورد که برود زن چهارمش را
بگیرد چه به دخالت در سیاست ما ...از من چیزی به او نمی ماسد...و مطالبی
از این دست!!!
با
قلمی کردن این متن صدای خود را به آقای احمدی نژاد میرسانم.چه کنم که او
چنان در سیطره ی شماست که جز این روشی برایم باقی نگذاشت. مطالب مهم تر ی
هم هست که اگر صدایم پس از نشر این مطلب هم به گوش رئیس محترم جمهور نرسید ،
حجت به انتشار آن خواهم یافت.
1- بنده برای تجدید فراش به اذن مثل تویی احتیاج ندارم و ازدواج منقطع و
تعدد زوجات را حکم مترقی و مدرن و انسانی اسلامی می دانم و بر خلاف تو که
ازدواج با سرکار خانم زیبا الف را که اکنون مادر دختر کوچک توست مخفی می
کنی ؛ بنده فریاد میزنم که افتخار میکنم در این لحظه 3 همسر دائم رسمی
دارم!ودر صورت فراهم بودن شرایط شرعی لحظه ای در تجدید و تداوم این روش
الهی تردید نخواهم کرد و خود و خانواده ام را از شر شیطان رجیم در بدام
انداختننمان به حرام ها ی گوناگون و بویژه دروغ ؛ به دامان لطف عام و خاص
خداوند پناهنده میدانم.
2- مبنای من این است که مدیریت در مباحث مختلف احتیاج به صداقت صرف ،
عملکرد شفاف و تحصیل رضای خداوند دارد نه لزوماً تحصیل رضای انسانهای دیگر
بویژه منافقان و مشرکان و ملحدان که با مخالفت با احکام شرعی از دایره ی
ایمان خارجند.
3- آدمهای متوهم گل اندیشی نیستم که از منابع غربی فامیل اصلی آقای احمدی
نژاد را از صفحه ی توضیحات شناسنامه به جای صباغیان سبورچی ترجمه کرده و
بعد ساعتها سبور جی را ریشه یابی کنم!!! بنده در لابلای پژوهشهای کاملاً
آشکار از افراد مورد وثوق و آگاه به سؤالات ذیل برخوردم که به عنوان کمترین
بنده ی خدا چون از یافتن پاسخ به آنها توسط شما بویژه با این پیام اخیرتان
نا امید شده ام و سکوت خود را در این مورد خطرناک می دانم از باب انجام
حدّاقل وظیفه برای تنویر افکار عمومی و توجه و توضیح آقای رئیس محترم جمهور
آنها می پردازم :
آیا در صحت معلومات ذیل می توان تردید نمود؟ یادداشت های تحقیق کتابخانه
ای و پژوهش های جاری : "اسفندیار رحیم مشایی" معروف به "مرتضی محبّ
الاولیا"(متولّد آبان 1339 رامسر) عضو فعّال و پیگیر تأسیس تشکیلات انجمن
حجّتیّه در روستاها و شهرستان های استان مازندران ؛ مسئول عملیّات واحد
اطّلاعات سپاه مازندران ؛ عضو شورای تأمین آذربایجان غربی ؛عضویّت در وزارت
اطّلاعات ؛ مسئولیّت در فرمانداری کردستان ؛ مسئولیّت رادیو تهران و رادیو
پیام در صدا و سیما ؛ مدیر کلّ اجتماعی وزارت کشور ؛معاونت اجتماعی و
فرهنگی شهردار و ریاست سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران ؛ معاون و (بدون
کمترین سوء ظن ) عقل منفصل آقای "احمدی نژاد" در دوره ی اوّل ریاست جمهوری (
که نامبرده را از جدّی ترین اسلام شناسان!!! آگاه معاصرمی داند.) "رحیم
مشائی" در حال حاضرحداقل دارای 18 عنوان رسمی اعطا شده توسّط آقای "احمدی
نژاد" (که نامبرده او را استراتژیست !!! بی نظیر در تاریخ معاصر جهان
معرّفی میکند) می باشد.در سالهای 59 تا 61 به جهت سهل انگاری وعدم بینش
عمیق مسئول واحد اطّلاعات سپاه رامسر عملاً فرایند مأموریّت های امنیّتی
واحد فوق با طرّاحی و اراده ی "اسفندیار رحیم مشایی" (با عنوان رسمی
جانشین) هدایت و اجرا می شد.
خواهرش
اشرف به همراه طاهره ذ ( بعد ها همسر اسفندیار ) تحت تأثیر روابط تشکیلاتی
فردی به نام خانم جعفری بوده اند.تنها برادر تنی او "کوروش رحیمی" ( باز
هم با تغییر فامیلی !)می باشد. برادران دیگرش : "ستّار"،"نصرت" ، "هژبر"
،"هوشنگ" بوده و "منصور" هم بازاری بوده و قبل از انقلاب فوت شده و پسرش
"آرش" با نام خانوادگی "کوشا" (باز هم تغییر! فامیلی )رئیس فعلی باشگاه
سایپا است. مرور اسامی اعضای خانواده از باب نشان دادن فرهنگ غالب در فامیل
محل دقت دارد.
منافقین در اردیبهشت سال 60 با بکارگیری تیم عملیّات 11 نفره ("حمید ق" ،
"کوروش رحیمی" و "هوشنگ رحیم مشایی"،" و "داراب ج " ،"رستم ط" و ...) ضمن
محاصره ی کامل و مسدود کردن خیابان اصلی و ورودی های سادات محلّه ی رامسر
با شلّیک های بی هدف و ایجاد رعب و وحشت به بانک های صادرات و ملّی حمله
کرده و اقدام به سرقت وجوهات نقدی چندین میلیونی نمودند.در جریان این حمله
یکی از پاسداران سپاه به نام "سیّد موسوی" مجروح میگردد. تحت فشار دخالت
مستقیم "اسفندیار" هیچ کدام از افراد این تیم ( به جز "رستم ط" ) دستگیر
نمی شوند.پس از مدّتی نیز با مرگ به شدّت مشکوک "رستم" و "هوشنگ" در فاصله ی
کوتاهی از زمان سرقت امکان عملی پیگیری کور می گردد.
صبح روز 12/3/1360 مسئول واحد اطّلاعات و "اسفندیار" (جانشین او)؛ فرمانده ی
عملیّات سپاه ،(شهید) "شمس الدّین فرجی" را احضار و از وی میخواهند تا
نسبت به انهدام پایگاه منافقین در جنگل های معروف به دالخانی اقدام کنند.
شهید "فرجی" تیم های عملیّاتی را جهت محاصره به منطقه اعزام می کند و با
فرارسیدن شب، خود به مقرّ حوزه مقاومت بسیج کالش محلّه مراجعه و صبح روز 13
خرداد به همراه 7 نفر با یک خودروی لندرور (درست لحظاتی بعد از آنکه یک
آمبولانس سپاه با دو سرنشین به نامهای "اصغر سهیلی" و "حبیب خدایاری" به
طرف منطقه حرکت کرده بودند) به سمت دالخانی حرکت می کنند که در
دالخانی{جاده ی هریس : بین رامسر و تنکابن : جنگلهای دالخانی}به کمین
منافقین افتاده و همگی به جز یک بسیجی به نام "شعبان ایزکی" به شهادت می
رسند.(از عجایب و غیر قابل توجیه عقلی است که روی آمبولانس سپاه هیچ
عملیّاتی انجام نمی شود !!!)از دیگر سو منافقینی که از شب قبل در محاصره
قرار داشتند ؛ با شلّیک بی موقع یک نفر؟!!! فرار می نمایند.!!!در نهایت 3
نفر از منافقین ("رحیم عمویی"،" مختارخان طالشی"،"بهمن رحیمیان" در پایین
جنگل دستگیر می شوند."رحیم عمویی" اعتراف می کند گرای این عملیّات از مقر
سپاه به منافقین داده شده بود....شهدای دالخانی : علی حلاجیان، محمد
خلعتبری، علی کریمی، فلاحت پیشه... در بررسی بیشتر مشخّص می شود که دو تن
از منافقین ("داوود طالش شریفی" و "ایرج یوسف طالشی" ) جزء اعضای تیم
عملیات کمین و عامل دریافت و انتقال اطّلاعات در خصوص زمان تردّد لندرور
سپاه بوده اند .
(نامبردگان قبلاًتوسّط سپاه دستگیر و با مساعدت "اسفندیار" در قبال وثیقه
آزاد و سپس متواری شده بودند .) پس از آنکه نهایتاً "داوود طالش شریفی"
دستگیر میشود، با ممانعت "اسفندیار" زندانبان ودیگران موفّق به برقراری
ارتباط با "داوود" جهت اخذ اطّلاعات لازم درباره ی عملیات کمین منافقین نمی
شوند.باز هم بهت آور است که در اثنای این کش و قوس، "داوود طالش شریفی"
ظاهراً حسب دستور "اسفندیار" بدون توضیح قانع کننده اعدام انقلابی
میگردد!!! بعد ها بدلیل عذاب وجدان برخی مباشران در این قتل و قتل های
مشابه نیروهای تحت مدیریت "اسفندیار"، پرونده هایی در مراجع قضایی تشکیل و
پیگیری گردید که حتّی نمونه ای از آن تا سالهای پایانی دهه ی 70 هم در
سازمان قضایی نیروهای مسلّح در مازندران و سمنان درحال رسیدگی بود.
جایگاه
امنیّتی نامبرده ، اِعمال نفوذ ها ، مُحارب بودن مقتولان ، عدم دسترسی به
برخی شهود در گذر زمان و از همه مهم تر تهدیدها و تطمیع های مختلف و شبکه
اش تا کنون او را در مسیر پاسخگویی به اتّهام آمریّت در چندین فقره قتل نفس
عمد روئین تن! نموده است. جالب اینجاست که غالب قربانیان شهودِ کلیدی
درباره ی عناصر نفوذی گروهک ها در سپاه یا شهودِ کلیدی اثبات نقش مستقیم و
سوابق اعضای خانواده ی (نَسَبی و یا حتّی بعداً سَبَبی !!!)"اسفندیار" در
به شهادت رساندن پاسداران و بسیجیان منطقه بوده اند. برای درک پیچیدگی این
موضوع تنها از باب نمونه میتوان برای تقریب به ذهن ، حمله ی گروهک نفاق و
همکاران گروهک پیکاری ایشان در 16/1/1360 را به پایگاه بسیج شهر کتالم مرور
نمود:در این تاریخ طیّ یک عملیّات ، منافقین با به کار گیری تیم 13 نفره (
از جمله "کورش رحیم مشایی"،" مرتضی غلام کلایه"،" محمود طالش بهرامی"،"
بهروز قربانی"،" عیسی ساملیان"،" مرتضی شکوری"،"سعید ایمانی" و ...) با کمک
و همراهی یک عامل نفوذی به نام "طاهر چمنی" در ساعت 3 بامداد با نارنجک و
سلاح های سبک به مقرّ حوزه ی بسیج شهر کتالم حمله کرده که در جریان آن
فرمانده ی وقت حوزه "نظام الدّین خلعتبری" و "حجّت الله رستگاری" به شهادت
رسیدند.
بعد از دستگیری "طاهرچمنی" و اعتراف او به دست داشتن و هدایت عملیّات توسّط
"کورش" ؛ با استفاده از شنود مکالمات ، مخفیگاه وی لو رفته و نهایتاً در
تهران دستگیر می شود .چهار نفر از اعضای سپاه رامسر به نامهای (شهید)" علی
سلیمان نژاد" فرمانده ی وقت سپاه رامسر ،"هادی پیامی"،" عادل مشایی" و
"بهرام قربانیان" در مسیر انتقال "کورش" به رامسر پس از اعتراف صریح وی به
دست داشتن در آن عملیّات و با علم به اینکه "اسفندیا ر" مانع از اعدام
برادرِ تنی خود خواهد شد ، مشورت نمودند که سریعاً او باید اعدام گردد،
امّا با توجّه به محدودیّت های شرعی و دادستانی ، او را برای طی شدن مراحل
قانونی رسیدگی تحویل برادرش "اسفندیار" می دهند.
مسیر طی شده ی بعدی این دستگیری و اتهامات" اسفندیار"در نوع خود اعجاب آور است:گفته شده اسفندیار بدون حکم دادستانی 6 نفر منافق دیگرتحت امر برادرش راکه دستگیر شده بودند توسّط همان چهار نفر پاسدار ،بدون محاکمه ی قضایی و به عنوان خونخواهی شهدای پایگاه بسیج اعدام نموده وسپس با تهدید به افشا، آنها را مجبور به سکوت پیرامون برادرش می نماید. حمله به پایگاه بسیج، دو شاهد جدّی نیز داشت . ...با تلاش شرم آور و غیر قابل توجیه "اسفندیار" ،"کورش" ابتدا به حبس ابد و سپس با اعلام توّاب شدن به سه سال حبس محکوم گردید.بازجویی از متّهمه ای به نام "طاهره ذ " از تنکابن که در جریان عملیّات مسلّحانه بر علیه سپاه در خانه ی تیمی دستگیر شده بود و حین دستگیری اقدام به خوردن سیانور نموده (ولی با هوشیاری واحد عمل کننده ی سپاه از هلاکت نجات یافته بود) با اصرار "اسفندیار" در اختیار او قرار گرفت .
"اسفندیار" در جریان بازجویی از خانم فوق الذّکر (که چندین فقره سابقه ی محاربه داشته و حکم تعزیر در مورد او صادر شده بود ) ، وظاهراً جهت اخذ معلومات عملیّاتی اش به او علاقمند شده و بعدها با او ازدواج می کند! در حال حاضر همسر رسمی اوّل او (مادرِ پسرش "رضا" و مادر زنِِ پسر آقای" احمدی نژاد") است.پسرعمو و دخترعمو ویکی از برادرانِ این خانمِ آقای "اسفندیار" ، اعدامی ؛ برادرِدیگر، فراری و برادرِِدیگری در پیگیری امور اجرایی بعضاً همراه"اسفندیار" است.جالب است درمیان دوستان حلقه های محفلی و بسیار نزدیک وی ،افرادی دارای سوابق گروهکی نظیر منافقین ، توده ای ، پیکاری و چریک فدایی به چشم می خورند.همسر دوّم "اسفندیار" مادرِ دخترش " زهرا" که او معمولاً این ازدواج خود را مخفی نگه داشته و با استفاده از خودروی متعلّق به دخترش با او رفت و آمد دارد.در زمان ورود به وزارت اطّلاعات گزینش این وزارتخانه ، "اسفندیار" را به چند دلیل فاقد صلاحیّت عضویّت دانست؛ از جمله ارتباط عمیق روحی و عاطفی با یک زن چریک فدایی خلق(که مدّعی ارشاد و هدایت او بود) ...بعید به نظر می آید در طول بیش از 12 سال اقامت خود در منزل تهران تا زمان ریاست جمهوری "احمدی نژاد" حتّی یک بار به نماز جمعه نرفته بلکه پس از ظهر جمعه با صدای بلند روی بالکن منزل خود دعای سمات می خوانده است.
معمولاً جز در منزل خود ویا غذایی که با خود حمل می کند لب به هیچ غذا،میوه وحتّی چای نمیزند.اوج نمود انحرافات عقیدتی "اسفندیار" ناشی از ایمان او به ادّعاهای احمقانه ی "قدرت الله لطیفی نسب" (از اعضای تولیت مسجد جمکران) و پسرش "مرتضی" می باشد. نامبرده از بزرگان مرتبط انجمن حجّتیّه و مدّعی ارتباط با امام زمان و دارای مأموریت از جانب امام زمان !!!برای انجام برخی امور بوده و از طریق "کاظم کیاپاشا" ؛ "اسفندیار" و چه بسا از طریق "اسفندیار"،" احمدی نژاد" به این مأموریت ها باور داشته و اکنون نیز دارند.برای نمونه قسمت هایی از مطالب مطروحه توسّط "مرتضی لطیفی نسب" در دوّمین سالگرد فوت پدرش عیناً نقل می شود : ویژه نامه ...مرحوم" قدرت الله لطیفی نسب" متولّد 1304 در عین الدّوله ی تهران...ابتدایی ... مدرسه ی حاج ابوالفتح...(قدرت لطیفی نسب (:در سال 1347 نیمه ی شعبان با یکی از رفقا به مسجد جمکران مشرّف شدیم ...متوجّه عطری شدم...حالتی عارض شد که تصمیم به احیای مسجد گرفتم تا از غربت خارج شود ...... پس از 15 سالگی ...به نزد سیّد "کریم پینه دوز"... بدون صحبت کردن 10 دقیقه به من خیره می نگریست ...گفت ... حضرت سفارش شما را به من نمودند. مرتّب نزد ما بیا . شبهای جمعه میرفتم ...( بعد از فوت کریم!) شیخ "محمّد کوفی شوشتری" ، از بزرگان مرتبط با امام عصر (عج) در عراق بود ...بعد از سه روز روزه و بی افطاری : در حجره دیدم سیّد بزرگوار نورانی است که متوجّه شدم خود حضرتند.حضرت به من فرمودند شما چای برایم درست کن(!!!)...از این نان و خرما و کباب ...به کسی ندهید(!!!)این مخصوص خود شماست... دیگر در مشهد نمان... به تهران برو و مدارس اسلامی باز کن ... نماز جعفر طیّار بخوان که کبریت احمر است و اکسیر اعظم ...( مرتضی لطیفی نسب پسرش:) هر چه عنایت خاص فضائل و کمالات انسانی ایشان داشت با عنایت حضرت در همان شب کامل شد(!!!)(قدرت لطیفی نسب(: دم رفتن مشتی پول خُرد در دو دستم ریختند و فرمودند :اینها را بگیر ولی نشمار.
زیر پوست تخت بریز و استفاده کن .( مرتضی لطیفی نسب پسرش:) ایشان... (گفتند در 1348) به مسجد مقدّس جمکران مشرّف می شوند .50 نفر دیگر هم بودند...دیدم از در ورودی سه نفر تشریف فرما شده اندو حضرت جلوی بقیّه .سلام کردم و دست آقا را بوسیدم.آقا فرمودند بلند شو و اقدام کن مسجد ما را از این وضع بیرون بیاور .وضع بهداشتی اش را درست کن ...ما هم کمکت می کنیم(!!!)...حضرت کارتی به دست من دادند که یک طرف آن اسماءالله بود و طرف دیگر آن نقشه ی جدید مسجد با یک گنبد و دو گلدسته و قسمت مردانه و زنانه با زیرزمین آن.فرمودند"این نزد تو باشد ما به موقع آن را از تو می گیریم."امتثال کردم و آن را گرفتم و بوسیدم.فضا خیلی نورانی و معطّر شده بود. فرمودند شما سراغ آقای" احمدی" بروید.او خودش کارها را درست می کند...آقای" احمدی" رئیس سازمان اوقاف (رژیم ستمشاهی) در تهران بود. آقای" احمدی" از ساعت 8 صبح که ماجرا را شنید تا حالا گریه می کند.
از من پرسید واقعاً آقا نام مرا بردند؟ماجرا را گفتم . او گفت ما ترتیب کارها رامی دهیم.شما یک هیئت امنای 5 نفره تشکیل بدهید.در روز 17 ربیع الاول همزمان با ولادت پیامبر اکرم کلنگ را زدیم و این سرآغاز جهانی شدن نام امام عصر به برکت مسجد جمکران بود(!!!)...حضرت پیغام دادند چاهی را که می خواهید بزنید در آینده به مشکل می خورید. حضرت جای دیگر را مدّنظر داشتند.آن نقطه را نشان دادند...آقا (پدرش قدرت الله )نظرشان این بود که حضرت(امام زمان) دو ظهور دارند: آفاقی و انفسی.ظهور انفسی حدود 55 سال پیش (آنهم با کلنگ حاج" قدرت الله خان! لطیفی نسب")شروع شده و از آن به بعد آرام آرام نام و یاد حضرت در همه جا جاری است.پدرم جامع صفات انسانی و ملکوتی بودند(!!!)سیر الی الله را با ولایت خاندان عصمت و طهارت و با محبّت و عشق امام زمان خویش طی نموده بودند...اگر قلب انسان دائماًمتوجّه و متوسّل به حضرتش باشد همه ی دستورالعمل ها و راهکارهای طریق بندگی و سیر کمال انسانی به سینه ی انسان اشراق می شودو مربّی عالم وجود هدایتگر سیر ملکوتی شده و ما را از انحرافات باز میدارد...حضرت طیِّ پیامی توسّط یکی از نزدیکانش ، ایشان و هیئت امنا مخصوصاًآیت الله "واحدی" را تشویق و ترغیب می کنند....
از همین دست است ساختن چندین مسجد در تهران و دیگر شهر ها و تعمیر بقعه ی چندین امامزاده و امکنه ی متبرّکه از جمله امامزاده اسحاق مازندران و ...آنگونه که از نقل بزرگان به سمع رسیده در عالم رؤیا ، مولا امیر مؤمنان حضرت علی به مرحوم حاج آقا" لطیفی" فرموده بودند که به ظهور فرزندم مهدی چیزی نمانده و به اندازه ی سپیده ی کاذب تا فجر صادق ازآن باقی است ...کرامات(!!!)...:به خدمت ایت الله "مجدالدّین محلّاتی" شرفیاب شدم. فرمودندچهارشنبه که قراربود از نیویورک رهسپار عربستان شویم پرواز انجام نشد...پسرم "امیر" پیشنهاد کرد که برای بازدید برخی دوستان به یکی از ایالتهای آمریکا سفر کنیم.من نیز به جهت صله رحم و ادای حقوق متقابل دوستی موافقت کردم و به یکی از دوستانی که سرپرست بیمارستانی در آن ایالت بود وارد شدیم...خانمی آمد فشار مرا گرفت و گفت زود ایشان را به داخل سی سی یو ببرید که در آستانه ی سکته ی خطرناکی است .
مرا به داخل سی سی یو بردند...بعد از رفع سکته ...زنگ تلفن به صدا در آمد.میزبان گوشی را برداشت و گفت آقایی ازتهران تلفن کرده اند شما را می خواهند... گوشی را گرفتم ...او کسی جز بنده ی صالح خدا جناب حاج" قدرت الله لطیفی نسب" نبود که از پاکباختگان آستان مقدّس حضرت بقیّه الله بود...گفت وجود مقدّس آقا (ارواحنا فداه)این شماره را به من دادند و فرمودند به این شماره زنگ بزن و به آقا "مجدالدّین" بگو ما تو را شفا دادیم و از مرگ حتمی نجات دادیم . دیگر باکی بر شما نیست...خشکم زد ...نصایح ...از معاشرت با کسانی که قادر به حفظ اسرار و رموز زندگی خود نیستند کاملاً دوری نما زیرا به هیچ عنوان تو را و اسرار تو را نگهدار نخواهند بود. در سال 1375 همین آقای مدّعی یعنی "قدرت الله لطیفی" (تولیت مسجد جمکران)با خودروی "کاظم کیاپاشا " (که حالت جانشین او را داشته ) از جمکران تا منزل "اسفندیار" ( در منطقه ی فرمانیه ی تهران )آمد و بیش از دو ساعتی میهمان او بودتا به آنها بشارت هایی از آینده بدهد!!! "کیاپاشا" مشاور رسمی" اسفندیار" در شهرداری تهران ومشاور رسمی اش در جایگاه رئیس سازمان ایرانگردی و جهانگردی ونیز مسئول امور ایثارگران این سازمان بوده است. "اسفندیار"و همراهانش برای استقبال از "لطیفی"در ابتدای کوچه منتظر بوده و پس از پیاده شدن نامبرده به حالت سجده خم شد تا پای اورا ببوسد !!! تا قبل از آن تاریخ دیدارها در دفتر "لطیفی" در جمکران بود و آمدن حضرتش!!! به منزل اسفندیار نشان از عنایت ویژه ی آقا! به "اسفندیار" و" احمدی نژاد" بوده است !!!حدود نیم ساعت اوّل صحبت های" لطیفی" با گریه های شدید و حالتهای غشگونه ی "اسفندیار" و همسرش و برادرزاده اش "آرش کوشا" همراه بوده است!!!"اسفندیار" به "لطیفی" توضیح داد که خودش مرغ های زنده را از رامسر آورده خودش ذبح کرده و همسرش آنها را پَر کنده و پخته است تا شام آماده بشود!!!
پس
از فوت "قدرت الله لطیفی" ،" احمدی نژاد" و "مشایی" با تعطیل نمودن تمام
کارهای خود در مراسم تشییع جنازه ی او در حسینیه ی بیت الرّقیّه در خیابان
پنجم نیروی هوایی 29 مرداد 1386 شرکت کردندو سنگ تمام گذاشتند. حسین باقری
هنجانی مسئول دفتر و معتمد او ... به راستی سرّ ارادت احمدی نژاد به او در
چیست ؟!!
اگر بپذیریم که "احمدی نژاد" با باور ارتباط "مشایی" با امام زمان (عج)
درحلقه ی مراد و مریدی قرار گرفته است باید برای این سؤالات پاسخ یافت که "
کی ، چگونه ، توسّط چه کسی و با چه هدفی ؟"ریاحی خواهر زاده ی اسفندیار
ساکن در آمریکا فعالیت های ویژه ای را جهت پیگیری مباحث روابط آمریکا و
ایران برایش انجام می دهد.
"محمدرضا
رحیمی" معاون اوّل" احمدی نژاد"(60 ساله متولّد روستای سریش آباد قروه)قبل
از انقلاب هرگز مشهور به عضویت در گروههای مذهبی نبوده ، بر عکس ...مادر
"محمّد رضا رحیمی" ( "زبیده" خانم ) از خانواده ی" شعبانی" های سنندج و اهل
سنت می باشد."رحیمی" در اوج نهضت اسلامی امام افسر وظیفه ی نیروی دریایی
بوده و علیرغم فرمان حضرت امام مبنی بر ترک پادگان ها ؛ تا آخرین روز خدمت
در پادگان آریامهری انجام وظیفه نمود .اوایل انقلاب به جهت داشتن لیسانس
حقوق و نفوذ به جمع تیپ های مذهبی و حزب اللّهی ، خود را به عنوان چهره ای
مذهبی جا زده ...در انتخابات مجلس دوّم با استفاده از عنصر قومیّت کُردیِ
مادرش و تحریک عواطف قومی و مذهبی اکراد از یک سو و جا زدن خودش به عنوان
چهره ای فعّال شیعه واز سوی دیگر به دلیل ضعف رقیب انتخاباتی اش که طلبه ای
تهرانی بوده بر او غلبه کرده و به مجلس راه یافت.
در مجلس با نزدیک شدن به کانون های نفوذ و قدرت از قبیل آقای "هاشمی" و
"ناطق نوری" در جایگاه ریاست مجلس و با شعار کاهش تنش در منطقه با گرفتن
امان نامه های متعدّد برای افراد مؤثّر در گروهک های ضدّانقلاب در بین آنها
نیز اسم و رسمی دست و پا کرد. در انتخابات مجلس چهارم از سنندج نامزد شد و
درآنجا ماهیّت واقعی خود را با طرح شعار کُرد بودن مادرش نشان داد . اقوام
مادرش غالباً ضدّ انقلاب و برخی اعضای گروهکهای ملحد بوده و چه بسا اگر
حمایتهای "رحیمی" نبود به چوبه های اعدام سپرده میشدند.
برای
مثال خاله زاده هایش از جمله "نصرت الله ثوبی" که به دلیل فعّالیّت در
گروهک های محارب دستگیر شده بودند ، به کمک او از زندان آزاد شده و از کشور
گریختند .یا مثل "عزیز ثوبی" بعد از آزادی از زندان در شهرداری به کار
گرفته شد!!! بنابراین "رحیمی" با تبلیغ خود به عنوان طرفدار خلق کُرد (که
صراحتاً در تعارض با مصالح و قانون اساسی کشور است ) به جهت استفاده از
پتانسیل گروهکها به مجلس راه یافت.
شاهکار "رحیمی" انجام پروژه ی انتقال جسد "شیخ هادی" فراری بود که پس از
شهید کردن دهها نفر از مردم بی گناه قروه و تعدادی از رزمندگان سنندج به
عراق گریخته و در تمام مدّت دفاع مقدّس از رادیو عراق علیه امام و نظام
،لجن پراکنی می کرد و مردم کردستان را تحریک به اغتشاش می نمود و پس از
پایان جنگ از ترس مکافات عمل به انگلستان رفته و همچنان به جنگ روانی
ناجوانمردانه اش ادامه می داد تا هلاک شد.
"رحیمی" فرزندان آن ملعون را به احترام و اعتزاز به کشور بازگردانده و آنها در جای جای کردستان به نفع "رحیمی" تبلیغ کرده او را خادم راستین خلق کُرد معرّفی می کردند.درگیری های متعدّدی با عناصر حزب اللّهی مخلص و سابقون شهادت طلب داشته و آنها را به انزوا کشانید. نشستن پای بساط افیون در محافل خصوصی معلوم الحال در جهت مال اندوزی و معاشرت با افراد معلوم الحال و حمایت از آنها (از قبیل "جمال رشیدیان" که در طول 3 سال از کارگر صرف به یک پیمانکار عمده تبدیل شد یا "فرزاد پورانی" عضو فعّال مکتب قرآن ( گروه "مفتی زاده" )که به سرمایه داری مطرح تبدیل شده و درحال ساخت هتل 5 ستاره در سنندج می باشدیا "ع . ع" که در فساد اخلاقی شهره ی شهر است و در سایه ی نوچگی "رحیمی" میلیونر شده و یا آوردن فردی ساواکی به نام "ن ط" به عنوان رئیس دفتر خود در استانداری که معتاد بوده و تأمین کننده ی مواد ... آقای "م ص" از نمایندگانی بود که منتقد "رحیمی" بوده و ریا کاری و سالوس او را هویدا می نمود.
"رحیمی" با تفحّص در امور خانوادگی او برای باج گیری (که در تخصّص ذاتی او نهفته است ؛)متوجّه ارتباط عاشقانه ی همسر "صمدی" قبل از ازدواج با او ، با فرد دیگری می گردد."رحیمی" فرد اوّل را را پیدا کرده و نامه ها و عکس هایی را که از همسر "صمدی" نزد او بوده می خَرَد و با ارسال کپی آنها برای وی او را تهدید و نهایتاً ساکت می کند.به عبارت بسیار روشن قدرت طلبی او هیچ خطّ قرمز اخلاقی ندارد! همسران "رحیمی" ... "ل عرفانی" : همسر اوّل "محمد رضا رحیمی".... برادرِ "لطیفه" یعنی "حمید عرفانی" ، شوهر "مهناز ناصری" می باشد .پدر "مهناز ناصری" قبل از انقلاب رئیس آموزش و پرورش قُروه بود . پسرِ او از اساتید دانشگاه انگلیسی آکسفورد است که برای "رحیمی" مدرک دکترا فراهم نمود! برادرِ دیگر خانم آقای "رحیمی" یعنی "مسعود عرفانی" که از اساس مقیم انگلستان است و با "رحیمی" روابط بسیار صمیمانه دارد؛ دارای مراوده با انجمن کلیمیان انگلیس است. این رابطه به قدری صمیمی است که مؤسّسه ی هاتف قشم را به نام او ثبت کردند که شرکتی پوششی با میلیاردها تومان گردش در زمان "کُردان" و "مشایی" بوده است.این شرکت علاوه بر درآمد میلیاردی ناشی از آگهی های بازرگانی صدا و سیما در کار واردات سیگار هم فعّال است.
دو خواهر خانم "محمد رضا رحیمی" عضو تشکیلات امنیتی انگلستان (اسکاتلندیارد) می باشند!!! همسر دوّم : "م اللهیاری" . در اوایل انقلاب سمپات حزب توده بود و نشریّات آنها را توزیع میکرد.همسر سابق این خانم و نیز بستگان درجه ی اوّل او از توده ایهای شناخته شده و چند تن از آنان از زندانیان دوره ی ستمشاهی بوده اند (مانند "مسعود" و "منصور صادقی")رحیمی در مدّتی که در دانشگاه آزاد حضور داشت اکثر خویشاوندان نزدیک خود را خلاف مقرّرات دانشگاه به استخدام در آورد :برادر زاده،داماد برادر ،شوهر خاله،خاله زاده و ... ...تنها در دانشگاه آزاد واحد قروه :برادرزاده اش خانم "رحیمی" و همسر او "رازانی"؛شوهر خواهرش آقای "ابراهیم بابایی" ؛ "ثوبی" پسرخاله اش؛" رستمی"(دایی زاده ی همسرش )؛ "مسعود مقیمی" از اقوام پدری اش ؛ "قباد میمنت آبادی" (برادر داماد بزرگش) به ریاست دانشگاه . یعنی از 11 نفر استخدامی ؛این تعداد خویشاوند!!! از مجلس دوّم به بعد از اکثر نامزدهای ردّ صلاحیت شده ی اهل سنّت (که غالباً جهت ضدّ انقلاب بودن داشتند) حمایت کرده و آنها را همانند دیگر عناصر مشکوک به صحنه باز گردانده برای نمونه: حمایت از "علی پژگول" (فاسدالاخلاق)حمایت از "عبدالله سهرابی" (کومله)حمایت از "ادیبی" (در شرف اخراج از دانشگاه بدلیل رابطه با زن شوهردار که مجبور به طلاق گردیده.)حمایت از "عطاءالله امینی" (دارای افکار سلفی ) فرزند نماینده ی رسمی "شیخ هادی" ملعون در ایران در دوره ی فراری بودنش. به کار گماردن "خالد خانی" (اهل سنّت) به ریاست صندوق مهر امام رضا(ع) که سوءاستفاده ی او چنان بالا گرفت که همه ی نهادهای مسئول دست بکار برکناری اش شدند که حمایت ظاهراً بی دلیل "رحیمی" همچنان او را نگه داشت که با دستور مستقیم "احمدی نژاد" اخراج شد. و .....
به پایان آمد این دفتر حکایت همچنان باقیست!
ادامه مطلب ...به نام خداوند بخشنده مهربان اهالی محترم ایران، شب شما به خیر، سلام خالصانه و عرض ارادت بنده را بپذیرید. خیلی متشکرم از خوش سلیقه بودن شما که شبکه پنج تلویزیون ایران و برنامه مثلث شیشه ای را برای تماشا انتخاب کردید یک چیز خیلی شفاف را به شما بگویم که همیشه گفتگو امید می آفریند، نشاط می آفریند. وقتی تو حرف می زنید با موافق خودت،حرف می زنید با مخالف خودت، در دل این حرفها یک انس و الفتی پیدا می شود، همین انس والفت باعث میشود با دیده مهربانتری به همدیگر نگاه بکنید و از همین مهربانی امید و نشاط برای ساختن آینده بوجود می آید. شاید کلی ترین هدف مثلث شیشه ای در شبهایی که شما محبت می کنید نگاه تان را به ما اختصاص می دهید همین باشد پس آغاز میکنم با توکل به خداوند و اعتماد به پشتیبانی شما این شب مثلثی را. گفتگوی ما پریشب با یک پزشک محترم متخصص و گفتگوهای که در باب رسانه و وظایف رسانه در مورد اطلاع رسانی در خوبی ها و بدی های هر صنف انجام شد بازتاب های خیلی مختلفی را بین جامعه محترم پزشکان و مردم بوجود آورد. از اینکه به دیده اعتماد و صداقت به رسانه نگاه می کنید، به برنامه مثلث شیشه ای توجه می کنید سپاسگزاریم؛ یکبار دیگر روی مرامنامه مان تاکید می کنیم که ما اینجا جهت دار نیستیم هیچ فلش و پیکانی روی برنامه مثلث شیشه ای رسم نشده، ما فقط یک تریبون آزاد هستیم که بتوانیم در گفتگوی مثلثی با مهمانمان، شما را دعوت کنیم به کشف حقیقت و صداقت بین صحبت های مهمان برنامه. امشب مهمانی که محبت کردند و روبروی بنده یا بهتر بگویم؛
ادامه مطلب ...شبکه ایران - حوادث و اتفاقاتی که سال گذشته در برخی خیابانهای تهران رخ داد و سبب شد تا مردم نام آن را فتنه ۸۸ بگذارند، از جهات بسیاری شباهتهای فراوانی با آشوبهای شبه دانشجویی در ۱۸ تیر ۷۸ دارد؛ مسالهای که حتی برخی از تحلیلگران سیاسی را به این تحلیل رساند که این جریان جدید ادامه همان فتنه ۷۸ است.
با این حال و با وجود شباهتهایی که میان این دو حادثه وجود دارد، تفاوتهایی نیز هستند که سبب شده تا سران فتنه ۸۸ نتوانند مانند سال ۷۸ از مجازات فرار کنند و افراد بیگناه را جایگزین خود در مقام اتهام و جایگاه پاسخگویی قرار دهند.
یکی از مسائلی که سبب شد تا دستگاه قضایی نتواند به طور کامل و شفاف با عاملان و مسببان آشوب ۱۸ تیر برخورد کند، حضور فعالان و برنامهریزان این حوادث در بدنه دولت و کادر اجرایی نظام بود؛ چرا که در آن دوره دولت اصلاحات بر سر کار بود و بسیاری از اعضای دولت نه تنها تلاشی برای خاموش کردن زبانههای آتش فتنه نمیگردند، بلکه با اقدامات خود به حمایت مادی و معنوی از آشوبگران نیز میپرداختند.
ادامه مطلب ...روز دوشنبه به دعوت بسیج دانشجویی دانشگاه علامه طباطبایی مناظرهای با حضور مصطفی کواکبیان، نماینده مردم سمنان در مجلس هشتم و عضو فراکسیون اقلیت مجلس و حجتالاسلام رسایی نماینده مردم تهران در مجلس هشتم و عضو فراکسیون اصولگرایان، با محور "قانون و قانونگرایی از منظر امام خمینی(ره)" برگزار شد.
به گزارش رجانیوز در این جلسه علی رغم سنت همیشگی یک جریان مشخص دانشجویی که با هدف ایجاد آشوب در چنین جلساتی شرکت می کنند، و با وجود تلاش چند نفر از این افراد برای خارج کردن فضای جلسه از حالت عادی، دانشجویان حاضر در جلسه علی رغم اختلاف سلیقه ها با متانت شاهد این مناظره بودند.
در این مناظره، ابتدا مصطفی کواکبیان گفت: اگر به طور مجمل بگوییم مهمترین ویژگی حکومت و مردمسالاری دینی، قانون و قانونگرایی است، گزاف نگفتیم. یعنی حتی ولی فقیه هم باید تابع قانون باشد. حضرت امام (ره) نیز بر بحث قانونگرایی تاکید داشتند و حتی در بحث آزادیهای سیاسی تاکید ویژه ایشان این بود که آزادی باید در چارچوب قانون باشد. ایشان میفرمودند حتی مارکیسیتها هم در جمهوری اسلامی آزادند تا در چارچوب قانون عقاید خود را بیان کنند لذا اگر آزادی احزاب، اجتماعات و انتخابات را شاخصهای آزادی سیاسی بدانیم همه باید بر محور قانون تحقق یابد.
کواکبیان ادامه داد: عدهای واقعا طبع خودسری و دور زدن قانون را دارند که اگر به قدرت برسند و بر آن تکیه بزنند، بسیار خطرناک است. اینها با هرگونه آزادی مخالفت میکنند.
نماینده مردم سمنان در مجلس شورای اسلامی ادامه داد: دو دسته نظرات مخلتفی نسبت به آزادی دارند یکی گروهی که معتقدند آزادی مانند یک نسیم صبحگاهی است که گرد و غبارهایی را با خود دارد و ترجیح میدهند به خاطر این گرد و غبارها تیغهای میان خود و آزادی بکشند و با آن کاری نداشته باشند. عده دیگر نیز از آن سوی بام افتادهاند و معتقدند که باید پنجره را باز گذاشت تا نسیم آزادی همراه با گرد و غبارهای آن وارد شود؛ اما دیدگاه ما این است که میتوان پنجرهای داشت با توری مناسب که نسیم آزادی در آن بوزد و گرد و غبار داخل نیاید و این توری همان قانون است.
ادامه مطلب ...محمد کاظم انبارلویی سردبیر روزنامه رسالت و صادق زیباکلام استاد علوم سیاسی دانشگاه تهران عصر سهشنبه با به تالار شیخ انصاری دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران آمدند تا با موضوع در مناظرهای با موضوع "بررسی پیامدهای انتخابات دهم" مناظره کنند.
در ابتدای این مناظره که سالن مملو از جمعیت انجام شد، انبارلویی با بیان اینکه باید این ظرفیت در دانشگاهها بوجود بیاید که بتوانیم حرف مخالف را تحمل کنیم، اظهار داشت: انتظار این است که بین این نشستها و متینگهای سیاسی نسبت به یک مسابقه فوتبال تفاوت قائل شویم چون گوهر اندیشه در سوت و کف مشخص نمیشود.
به گزارش فارس، وی با اشاره به نهضت مشروطه، نهضت ملی شدن صنعت نفت و نهضت حضرت امام خمینی(ره) افزود: در دو مورد اول به دلیل مداخلات بیگانگان شاهد بودیم که این نهضتها از مسیر خود منحرف شدند اما این مورد در مورد نهضت امام(ره) رخ نداد.
ادامه مطلب ...در روز 12 آبان 1388، یادداشتی به قلم آقای علی مزروعی تحت عنوان «استبداد مطلقه و قانون» بر روی سایت نوروز- پایگاه مجازی اطلاعرسانی جبهه مشارکت ایران اسلامی- قرار گرفت. چندی بعد در ذیل این یادداشت، کامنتی بدون نام به چشم خورد که نویسنده آن از سایت نوروز درخواست کرده بود با توجه به تأکید این یادداشت بر رعایت قانون، مطلب مزبور برای آقای میرحسین موسوی ارسال گردد تا به دقت مورد مطالعه ایشان واقع شود. در پاسخ به این کامنت، سایت نوروز رأساً اقدام به درج توضیحی کرد.
به گزارش رجانیوز، در پاسخ به این کامنت و درخواست، سایت نوروز نوشت: «دوست عزیز! درباره مناظره باید شرایط برابر حاکم باشد، در حالی که اینگونه نیست و شما در موضعی هستید که امنیت کامل داری اما دوستان ما بازداشت و زندانی با آن شرایط شدهاند تا اعتراف کنند که تقلبی در انتخابات صورت نگرفته است و روشن است که در این شرایط مناظره کننده از سوی ما چه وضعی خواهد داشت.»
ادامه مطلب ...در روز 12 آبان 1388، یادداشتی به قلم آقای علی مزروعی تحت عنوان «استبداد مطلقه و قانون» بر روی سایت نوروز- پایگاه مجازی اطلاعرسانی جبهه مشارکت ایران اسلامی- قرار گرفت. این یادداشت با سرصفحه رسمی سایت نوروز منعکس گردیده بود. چندی بعد در ذیل این یادداشت، کامنتی بدون نام به چشم خورد که نویسنده آن از سایت نوروز درخواست کرده بود با توجه به تأکید این یادداشت بر رعایت قانون، مطلب مزبور برای آقای میرحسین موسوی ارسال گردد تا به دقت مورد مطالعه ایشان واقع شود. در پاسخ به این کامنت، سایت نوروز رأساً اقدام به درج توضیحی کرد. در پی این توضیح، آقای مسعود رضائی، کامنتی را خطاب به سایت نوروز ارسال داشت و در بند پایانی آن خاطرنشان ساخت: «چنانچه نویسندگان محترم آن سایت مایل به مناظره قلمی در این باره باشند، اینجانب آمادگی کامل خود را بدین منظور اعلام میدارم.» و همین امر منجر به شکل گیری مناظره ای مکتوب بین رضایی و نویسده مطلب استبداد مطلقه و قانون یعنی مزروعی گشت.
به گزارش رجانیوز، قسمت دوم متن این مناظره بین مزورعی و رضایی در ذیل می آید:
ادامه مطلب ...عضو هیات علمی جهاد دانشگاهی با بیان اینکه اجرای طرح هدفمند کردن یارانهها آرزوی همه دولتهای گذشته بوده است تاکید کرد: باید دولت را با ایجاد یک عزم ملی همراهی و کمک کرد زیرا ثمره این طرح برای نسلهای بعدی هم خواهد بود.
دکتر عبدالرضا داوری در مناظره علمی با دکتر فرشاد مومنی عضو هیات علمی دانشگاه علامه طباطبایی، در محل دانشگاه فردوسی مشهد گفت: اجرای طرح هدفمند کردن یارانهها نباید اسیر چالشهای نظری شود.
وی با اشاره به طرحهای اصلاحات اقتصادی دو دهه اخیر افزود: در دولت پنجم و ششم طرح تعدیل اقتصادی که طرح هضم اقتصاد ایران در اقتصاد جهانی بود به اجرا در آمد و روح آن تا پایان دولت خاتمی ادامه یافت و بازتولید شد.
ادامه مطلب ...مناظرهای با حضور مرتضی نبوی، عضو شورای مرکزی جامعه اسلامی مهندسین و حسین مرعشی سخنگوی حزب کارگزاران
سازندگی با موضوع "بررسی ابعاد پنهان حوادث پس از انتخابات" بعد از ظهر
امروز(سهشنبه) از سوی انجمن اسلامی دانشجویان دانشکده دامپزشکی دانشگاه
تهران برگزار شد.
مرتضی نبوی در ابتدای این مناظره گفت: ما یک انتخابات برگزار کردیم که از نظر مشارکت در سطح بیسابقهای بود به دلیل آنکه در این انتخابات استانداردهای یک انتخابات کاملا خوب را داشتیم؛ هم از نظر سطح مشارکت و هم از نظر جدی بودن رقابت انتخاباتی.
ادامه مطلب ...علی مطهری نماینده مردم تهران در مجلس شورای اسلامی و وحید جلیلی روزنامه نگار و فعال فرهنگی پنجشنبه شب در برنامه رو به فردا شبکه سوم سیما درباره مسایلی که ایران در چند ماه اخیر با آن مواجه بوده، به مناظره پرداختند.
مطهری در پاسخ به سؤال مجری برنامه در خصوص ارزیابی از ارتباط زیر ساخت های فرهنگی با حوادث ایران در سال 88، گفت: به عقیده من نگاه جامعه و مردم ما به برخی مسایل فرهنگی و اعتقادی، نگاه کاملی نیست و گاهی برداشت های غلطی از بعضی مقوله های فرهنگی داریم.
وی افزود: مقوله اعتراض در جامعه ما خیلی شناخته شده و پذیرفته شده نیست و اینکه کسی به یک پدیده در جامعه ما اعتراض داشته باشد، خیلی سریع به مخالفت با نظام و حتی اسلام تعبیر می شود یا مساله اطاعت از ولایت فقیه ممکن است برای برخی از ما درست روشن نشده باشد و برداشت درستی از آن نداشته باشیم.
ادامه مطلب ...